۲۱ داستان کوتاه انگلیسی آموزنده با ترجمه (برای کودکان و بزرگسالان مبتدی)

داستان ها یکی از بهترین راه‌ های آموزش درس زندگی به کودکان است. شما نیز می‌ توانید ارزش ها و اخلاقیات را در قالب داستان به کودکان بیاموزید. داستان خواندن در منزل و گوش دادن به چند داستان کوتاه اخلاقی برای کودکان لذت بخش است و باعث می شود که آن ها چیز های بسیار مهم را یاد بگیرند. در این مقاله داستان‌ های جذابی را به شما معرفی می کنیم که دفعه بعدی که کودکتان از شما درخواست کرد برای او داستان بگویید، از آن ها استفاده کنید.

• شامل ۲۱ داستان بسیار آموزنده

• در قالب ۴۴ صفحه

• ناشر چرب زبان

• شامل فایل های صوتی

داستان های کلاسیک بهترین ها هستند. این داستان های کوتاه تا به حال بیش از یکبار شنیده شده اند اما همه ما دوست داریم که این داستان ها را مجددا بشنویم و آن ها را به کودکان خود و هر کس که مایل به شنیدن آن است، تعریف کنیم:

داستان های آموزنده اخلاقی کلاسیک

داستان اول: چوپان دروغگو The Boy Who Cried Wolf

Once upon a time, there lived a shepherd boy who was bored watching his flock of sheep on the hill. To amuse himself, he shouted, “Wolf! Wolf! The sheep are being chased by the wolf!” The villagers came running to help the boy and save the sheep. They found nothing and the boy just laughed looking at their angry faces.
“Don’t cry ‘wolf’ when there’s no wolf boy!”, they said angrily and left. The boy just laughed at them.
After a while, he got bored and cried ‘wolf!’ again, fooling the villagers a second time. The angry villagers warned the boy a second time and left. The boy continued watching the flock. After a while, he saw a real wolf and cried loudly, “Wolf! Please help! The wolf is chasing the sheep. Help!”
But this time, no one turned up to help. By evening, when the boy didn’t return home, the villagers wondered what happened to him and went up the hill. The boy sat on the hill weeping. “Why didn’t you come when I called out that there was a wolf?” he asked angrily. “The flock is scattered now”, he said.

فایل صوتی متن انگلیسی:

یکی بود یکی نبود، یک پسر چوپان در یک تپه ای مراقب گوسفند هایش بود و برای این که خودش را سرگرم کند، بلند فریاد می زد: “گرگ گوسفندها را دنبال کرده”.  سپس روستاییان می آمدند تا به پسر کمک کنند و از گوسفندان او محافظت کنند اما هیچ چیز پیدا نمی کردند و پسر بچه با نگاه کردن به صورت های عصبی آن ها می خندید.

سپس آن ها با عصبانیت به او می گفتند: ” وقتی هیچ گرگی وجود ندارد، پس نام آن را فریاد نزن ” و بعد آن جا را ترک می کردند اما پسر بچه فقط به آن ها می خندید.

بعد از مدتی از این کار خسته شد و دوباره فریاد زد: ” گرگ ” و باز هم روستاییان را سر کار گذاشت. روستاییان عصبانی به او هشدار دادند که دیگر این کار را نکند و آن جا را ترک کردند. باز هم به این کار خود ادامه داد. بعد از مدتی واقعاً یک گرگ دید و با صدای بلند گریه کرد و فریاد زد:  “گرگ، کمک کنید . گرگ در حال تعقیب گوسفندان است، کمک کنید.”

اما دیگر هیچ کس به کمک او نیامد. عصر آن روز وقتی که پسر بچه به خانه برنگشت، روستاییان تعجب کردند که چه اتفاقی برای او افتاده است. سپس به بالای تپه رفتند. پسر بچه روی تپه نشسته بود و گریه می کرد و می گفت:  چرا زمانی که نام گرگ را فریاد زدم. به کمکم نیامدید؟ کل گله فرار کردند.

یک مرد روستایی مسن به او نزدیک شد و گفت: انسان ها هیچ گاه دروغگویان را باور ندارند؛  حتی زمانی که حقیقت را می گویند. اکنون به خانه برگرد. فردا صبح به دنبال گوسفندان خواهیم رفت.

Moral: Lying breaks trust. Nobody trusts a liar, even when he is telling the truth

نکته اخلاقی: دروغ اعتماد را از بین می برد و هیچ کس نمی تواند به فرد دروغگو اعتماد کند، حتی وقتی که حقیقت را می‌ گوید.

اخلاقیات را باید از داستان ها یاد گرفت . اگر به آن ها توجه کنید، می فهمید که هر داستانی نکات اخلاقی در درون خود دارد. آن ها را به کودکان خود بیاموزید و تجربیاتتان را در اختیارشان قرار دهید. سپس آنها نیز در آینده داستان های اخلاقی بسیار زیادی برای گفتن خواهند داشت.