Best (بهترین) رایج ترین روش گفتن بهترین در انگلیسی ست. ضمنا top هم به معنی بهترین است. مثلا می خواهید بگویید بهترین روشها می گویید top methods. بهترین بودن هم میشه being the best مثلا بگویید تو بهترینی می گویید you are the best و همیشه بهترین میشه Always the best و عشق بهترینم میشه my best love و یکی از بهترین ها میشه one of the best و بهترین دوست میشه best friend (مثلا بهترین دوست من میشه my best friend) و بهترینی میشه you are the best.
توضیحات کامل کلمه بهترین در زبان انگلیسی، روش کاربرد آن در جمله و گفتن بهترین در انواع حالت ها را بصورت خلاصه و کامل در این مطلب یاد می گیرید.
نوع کلمه: صفت (adjective)- صفت عالی good (superlative of good)
به کارتون میاد: ببخشید به انگلیسی، روش استفاده و عبارات مرتبط
تعاریف کلمه Best (بهترین)
1- برتر از همه (excelling all others)
می خوای کل این سایت توی جیبت باشه؟ توی اپلیکیشن آموزشی چرب زبان، هرررر زبانی رو جوری یاد میگیری که تو هیچ کلاس آموزشی یا پک دیگه ای نه دیدی نه شنیدی! در کمترین زمان زبان مدنظرتو مثل بلبل حرف بزن!
- the best student in the class بهترین دانش آموز کلاس
۲- بهترین کار: ارائه یا تولید بیشترین مقدار فایده، سود یا رضایتمندی (most productive of good offering or producing the greatest advantage, utility, or satisfaction)
- What is the best thing to do? بهترین راه حل چیست؟
3- بیشترین، بزرگترین (MOST, LARGEST)
- It rained for the best part of their vacation. در بیشتر زمان تعطیلات آن ها باران بارید
به کارتون میاد: 110 پیام انگلیسی عاشقانه زیبا (آپدیت 2022)
Best (بهترین) در نقش قید (adverb)
صفت عالی well (superlative of WELL)
۱- به بهترین نحو: با بالاترین میزان سود (in the best way : to greatest advantage)
- Some things are best left unsaid. بهتر است بعضی چیزها ناگفته بمانند
2- بیشترین (MOST)
- Those best able will provide needed support. آن هایی که بیشترین توانایی را دارند، پشتیبانی لازم را تأمین خواهند کرد
در کنار این مطلب بخوانید: چگونه افراد مختلف را در زبان انگلیسی صدا بزنیم؟
کاربردهای مختلف Best
1- به خوبی، ماهرانه یا به درستی (as well, skillfully, or accurately as)
- Try to do it as best you can. تلاش کن تا آن کار را به بهترین شکل انجام دهی
1- بهترین حالت یا قسمت (the best state or part)
- You haven’t heard the best of it. هنوز بهترین قسمت آن را نشنیده ای
۲- بهترین شخص/ چیز (one that is best)
- the best falls short بهترین افراد به هدف شان نمی رسند
- saved the best for last بهترین چیز را برای آخر گذاشتم
۳- بالاترین درجه خوبی یا برتری (the greatest degree of good or excellence)
- He’s at his best in front of a live audience. او در مقابل تماشاچی زنده، در بهترین حالت خود است
- democracy at its best بالاترین درجه دموکراسی
۴: الف) بیشترین تلاش شخصی (one’s maximum effort)
- do your best بیشترین تلاشت را بکن
ب) بهترین عملکرد یا دستاورد (a best performance or achievement)
- I ran a new personal best بهترین عملکردم را ثبت کردم
۵-بهترین پوشاک (best clothes)
- wearing their Sunday best آن ها بهترین لباسِ روزِ یکشنبه شان را پوشیده اند
معنای At best
تحت مساعدترین شرایط
- won’t be finished for another three months at best تحت بهترین شرایط، تا سه ماه دیگر تمام نمی شود
معنی Get the best of
شکست دادن یا پیشی گرفتن یا چیره شدن (از/ بر کسی یا چیزی)
- The hero got the best of the villain in the end. در پایان، قهرمان دشمن را شکست داد
Best در نقش فعل (verb)
فعل best به این شکلها می تواند به کار برود: Bested; besting; bests
فعل گذرا (transitive verb)
- bested by their opponents آن ها از رقیب شان شکست خوردند
فعل کمکی (auxiliary verb)
- had best او بهترین بود
به کارتان می آید: 100 روش تعریف کردن از کسی به انگلیسی
عبارات جایگزین برای گفتن بهترین
optimum مطلوب ترین |
Most favorable or desirable; best; optimal مساعدترین یا دلخواه ترین؛ بهترین؛ موردنظر |
foremost در درجه نخست |
First in physical position or place در جایگاه یا مقام اول |
supreme
عالی رتبه |
The definition of supreme is the highest or best. برترین یا بهترین |
greater بزرگتر، برتر |
Comparative form of great: more great صفت تفضیلی great؛ بزرگتر |
greatest
برترین |
Superlative form of great: most great صفت عالی great؛ بزرگترین، بهترین، برترین |
sans pareil (frenc) بی همتا (فرانسوی) |
Generally excellent عالی از همه نظر |
unsurpassed
بی نظیر |
Surpassing all others in some way به طریقی از بقیه بهتری بودن |
matchless بی همتا |
Having no match or equal; unsurpassed مثل و مانند نداشتن؛ بی نظیر |
beyond compare
غیرقابل مقایسه |
Generally excellent از همه نظر عالی |
inimitable
بی رقیب |
Beyond imitation, surpassing all others, matchless. تقلید ناپذیر، بهتر از همه، بیتا |
salt-of-the-earth نیکو منش |
Any person or persons regarded as representing the best or noblest of traditional values. شخص یا اشخاصی که ارائه کننده بهترین یا اصیل ترین ارزش های سنتی، درنظر گرفته می شوند. |
superlative
معظم |
(Grammar) Of, relating to, or being the extreme degree of comparison of an adjective or adverb, as in best or brightest. (قواعد) از، مربوط به یا بودن افراطی ترین حالت قیاس یک صفت یا قید، به عنوان بهترین یا درخشانترین حالت |
peerless بی مانند |
Without equal; unrivaled بی همتا؛ بی رقیب |
of the elite
از برگزیدگان |
Applied especially to people به طور ویژه به افراد منصوب می شود. |
prime اوج، کمال |
The period of best performance or peak activity دوره بهترین عملکرد یا اوج فعالیت |
excellent
فوق العاده |
Outstandingly good of its kind; of exceptional merit, virtue, etc. (مربوط) در نوع خود فوق العاده خوب؛ سزاواری و فضیلت استثنائی و غیره |
unequaled بی همتا |
Not matched or paralleled by others of its kind; unrivaled. در نوع خود با بقیه همتا یا مشابه نبودن؛ بی رقیب |
prize
غنیمت |
The act of capturing عمل به دست آوردن |
most advantageous سودمندترین |
Generally excellent عالی از همه نظر |
cream-of-the-crop
بالاتر از همه چیز |
(Idiomatic) The best or most desirable among some selection. (اصطلاحا) بهترین یا دلپذیرترین انتخاب میان بقیه |
4 ابزار عالی: ترجمه متن انگليسي به فارسي با عكس گرفتن