کودک

بچه به انگلیسی، پسر و دختر بچه، بچه ها، بچه من و همه نکات

گاما

بچه به انگلیسی میشه Kid البته Child (چایلد) و baby هم کاربرد داره و فرقی ندارن با هم. پسر بچه میشه baby boy و دختر بچه baby girl و جمع بچه یعنی بچه ها میشه kids یا children و بچه من میشه my kid یا my baby و نوجوان میشه teen یا teenager. در این مطلب توضیحات کامل Kid و اصطلاحاتی که در اون از این واژه استفاده می شه و بقیه نکات گرامری رو خیلی مختصر اما کامل توضیح می دیم.

1- اسم (noun) kid /ˈkɪd/

اسم جمع (plural): kids

تعریف KID در فرهنگ لغت

  • a : a son or daughter : child  فرزند پسر یا دختر: کودک
  • She has to leave early and pick up her kids at school.  او باید زودتر برود و بچه هایش را از مدرسه بردارد
  • He has a wife and two kids.  او یک زن و دو فرزند دارد
  • b : a young person  یک فرد جوان

مثال:

 


English

می خوای کل این سایت توی جیبت باشه؟ توی اپلیکیشن آموزشی چرب زبان، هرررر زبانی رو جوری یاد میگیری که تو هیچ کلاس آموزشی یا پک دیگه ای نه دیدی نه شنیدی! در کمترین زمان زبان مدنظرتو مثل بلبل حرف بزن!


 

  • I loved to play hopscotch when I was a kid. [=child]

من وقتی بچه بودم دوست داشتم لِی لِی بازی کنم. [=کودک]

  • I wish I could do something to help that poor kid.

کاش می توانستم برای کمک به آن بچه فقیر کاری انجام بدهم.

  متن های کوتاه کاربردی  (سرعت مکالمه تون رو 2 برابر می کنه!)

  • I know he seems very mature, but he’s really still just a kid. [=he’s still very young]

می دانم که او بسیار بالغ به نظر می رسد، اما واقعا هنوز یک بچه است. [=او هنوز خیلی جوان است]

  • a bunch of college kids [=young people who are attending college]

عده ای از بچه های کالج (دانشکده) [=جوانانی که به کالج می روند]

گاهی اوقات kid برای مورد خطاب قرار دادن استفاده می شود. به مثالهای زیر توجه کنید:

  • Hey, kid!  هی، بچه
  • You’d better listen to me, kid, because I’m not going to say this twice.  بهتره به من گوش کنی، بچه، چون قرار نیست این رو دوبار بگم

2 -a [count] : a young goat

[اسم قابل شمارش]:بچه بز (بزغاله)

[noncount] : a soft leather made from the skin of a young goat

[اسم غیرقابل شمارش]: چرم نرمی که از پوست بز جوان (بزغاله) درست شده است.

مثال:

  • gloves made of kid  دستکش ساخته شده از چرم بزغاله
  • kid leather  چرم بزغاله

عبارت هایی که در آنها از واژه kid استفاده می شود:

new kid on the block تازه وارد

مثال:

  • I was the new kid on the block, having just been hired the week before. من اونجا یه تازه وارد بودم که هفته قبلش استخدام شده بودم

2- صفت (adjective)- kid /ˈkɪd/

تعریف صفت KID در فرهنگ لغت: کلمه kid در نقش صفت همیشه قبل از یک اسم استفاده می شود؛ بویژه در انگلیسی آمریکایی، غیررسمی (خودمانی)

صفت kid به معنی younger یا همان جوان تر است.

  • my kid brother/sister [=my brother/sister who is younger than I am]

برادر/ خواهر کم سن تر (برادر یا خواهری که از من کوچکتر یا جوانتر است)

واژگان اولیه برای شروع از صفر (کاملا ضروری)

3- فعل ( verb) kid /ˈkɪd/

kidskiddedkidding

1 – to speak to (someone) in a way that is not serious : to say things that are not true to (someone) in a joking way

با (کسی) به گونه ای غیر جدی صحبت کردن: به شوخی حرف هایی را که واقعیت ندارند با (کسی) گفتن

مثال:

  • It’s the truth. I wouldn’t kid you about something so important.  این حقیقت داره. من با شما در مورد چیزی به این مهمی شوخی نمی کنم
  • I’m not kidding you when I say that this is one of the best meals I’ve ever eaten.  وقتی می گویم این یکی از بهترین غذاهایی است که تا به حال خورده ام، شوخی نمی کنم
  • I panicked when he said the test was tomorrow, but then I realized he was just kidding me.  وقتی گفت امتحان فردا است، وحشت کردم، اما بعد متوجه شدم که او با من شوخی می کند

مثال:

  • Don’t be offended by what he said. He was just/only kidding.  از گفته های او ناراحت نشوید. او فقط داشت شوخی می کرد

مثال:

  • I’m not really angry—I’m just kidding around.  من واقعاً عصبانی نیستم – فقط دارم شوخی می کنم

2 –[+ object] : to make fun of (someone) in a friendly way : tease

[+ مفعول] در این معنا بعد از این کلمه از مفعول استفاده می کنیم. فعل kid در این حالت به معنای دوستانه مسخره کردن (کسی) یا به شوخی مسخره کردن است.

50 اصطلاح کاربردی در  زبان انگلیسی

مثال:

  • We kidded her about her old car.  ما با او در مورد ماشین قدیمی اش شوخی کردیم

3- [+ object] : to say (something) in a joking way

[+ مفعول] در این معنا بعد از این کلمه از مفعول استفاده می کنیم. به شوخی (چیزی) گفتن

مثال:

  • “I might eat this whole pie by myself,” she kidded.  او با شوخی گفت: شاید خودم تمام این کیک رو بخورم
  • She kidded that she might eat the whole pie by herself.  او به شوخی گفت که شاید تمام کیک را خودش بخورد

 

kid yourself خود را گول زدن

مثال:

  • If you think he’ll help us, you’re just kidding yourself.  اگر فکر می کنید که او به ما کمک می کند، خود را گول می زنید
  • “I think he’ll help us if we ask him.” “Don’t kid yourself—he’s only interested in his own problems.”  فکر می کنم اگه ازش بخواهیم، به ما کمک می کنه.” “خودت رو گول نزن، اون فقط به فکر مشکلات خودشه

no kidding نه بابا! راست میگی؟ بیشوخى!

– used to emphasize the truth of a statement  برای تأکید بر صحت یک جمله استفاده می شود

مثال:

  • No kidding, the test is tomorrow.  شوخی نمی کنم، امتحان فرداست

2-used to ask if a statement is really true  برای پرسیدن اینکه آیا یک جمله واقعاً صحت دارد یا خیر

مثال:

  • “The test is tomorrow.” “No kidding?”  امتحان فرداست.” “شوخی می کنی

– used to show that you are surprised by or interested in what has been said.  برای نشان دادن اینکه از آنچه گفته شده شگفت زده شده اید یا به آن علاقه دارید

مثال:

  • “My brother got engaged last month.” “No kidding! That’s great news!”  برادرم ماه گذشته نامزد کرد.شوخی نکن! این خبر عالیه

مثال:

  • “If we don’t start going faster, we’re not going to finish on time.” “Gee, no kidding.”  اگه تندتر نریم، به موقع تمام نمیکنیم.عجب!شوخی نکن بابا

kidder: کسی که مسخره بازى در می آورد، کسی که شوخى خركى می کند، کسی که الم شنگه به راه می اندازد

مثال:

  • He’s quite a kidder. [=he likes to kid around]

اون خیلی مسخره بازی در میاره [=اون دوست داره مسخره بازی در بیاره]

به کارتان می آید: 100 روش تعریف کردن از کسی به انگلیسی

حتما بخوانید!

1 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست