تعجب به انگلیسی می شود Surprise تلفظ سِرپرایز (تعجب، شگفتی، حیرت، غافلگیری، شگفتانه، ناباوری، وای). البته Amaze و Shock هم کاربرد دارند اما کمتر. مثلا اگه می خواین بگین تعجب کردم بخاطر فلان اتفاق می گین I was amazed by یا I was shocked by یا I was surprised by . با تعجب و متعجب و تعجب زده هم همگی عینا میشن surprised در حالیکه حیرت میشه astonishment (اِستانیشمِنت).
شوکه شدن میشه Shock مثلا بخواین بگین از این کارش شوکه شدم میگین I was shocked by what he did یا بگین همه را تعجب زده کردم i made everyone surprised یا بگین از زیبایی شما حیرت کردم Your beauty filled me with astonishment و کلی جمله و عبارات مرتبط دیگه هست که در این مطلب به صورت کامل اما مختصر توضیح می دیم.
- تلفظ: surprise /sɚˈpraɪz/
- جمع: surprises
تعریف Surprise به انگلیسی در شکل های مختلفش
1- اسم قابل شمارش (countable noun)
الف:
- an unexpected event, piece of information, etc. رویداد غیر منتظره، قطعه ای از اطلاعات و غیره
مثال:
می خوای کل این سایت توی جیبت باشه؟ توی اپلیکیشن آموزشی چرب زبان، هرررر زبانی رو جوری یاد میگیری که تو هیچ کلاس آموزشی یا پک دیگه ای نه دیدی نه شنیدی! در کمترین زمان زبان مدنظرتو مثل بلبل حرف بزن!
- What a pleasant surprise to see you! دیدن شما به طور خوشایندی مایه تعجب است
- It’s no surprise that he doesn’t want to go. جای شگفتی نیست که او نمی خواهد برود
- Is it any surprise that she should feel disappointed? آیا احساس نومیدی او جای تعجب دارد
ب:
- an unexpected gift, party, etc. هدیه، مهمانی یا هر چیز غیر منتظره ای
مثال:
- I have a special surprise for the children. شگفتانه (سورپرایز) ویژه ای برای بچه ها دارم
- The trip was a surprise for her birthday. این سفر سورپرایز تولد او بود
- Is the party a surprise? آیا این مهمانی شگفتانه (سورپرایز) است
2- اسم غیر قابل شمارش (uncountable noun)
- the feeling caused by something that is unexpected or unusual احساسی که به وسیله چیز غیرمنتظره یا غیر معمولی ایجاد می شود
مثال:
- She expressed surprise at their decision. [=she said that she was surprised by their decision] او از تصمیم آنها حیرت کرد. [=او گفت که از تصمیم آنها حیرت کرده است]
- Imagine our surprise when they sold their house and moved to the Bahamas. حیرت و تعجب ما را تصور کنید وقتی که آنها خانه را فروختند و به باهاماس نقل مکان کردند
- Much to our surprise, she refused. [=we were very surprised when she refused] در عین ناباوری، او امتناع کرد. [=وقتی امتناع کرد، خیلی تعجب کردیم]
3- بهعنوان حرف ندا (used as an interjection)
- Surprise! Happy Birthday! وای! تولد مبارک
حتما بخوانید: ضروری ترین اصطلاحات انگلیسی که باید بلد باشید
4- فعل (verb)
- catch/take (someone or something) by surprise کسی یا چیزی را غافلگیر کردن
الف:
- to happen to (someone or something) unexpectedly : to surprise (someone or something) اتفاق غیرمنتظره (برای کسی یا چیزی): متعجب کردن (کسی یا چیزی)
مثال:
- The question caught him by surprise. این سئوال او را غافلگیر کرد
- The organization was taken completely by surprise by the announcement. سازمان از این اعلامیه کاملاً غافلگیر شد
5-در فرم حمله و گرفتاری
- to attack, capture, or approach (someone or something) without warning حمله، به اسارت گرفتن یا نزدیک شدن به (کسی یا چیزی) بدون هشدار قبلی
مثال:
- The enemy troops took us completely by surprise. لشگریان دشمن ما را کاملاً غافلگیر کردند
- Photographers caught the couple by surprise as they were leaving a restaurant. عکاسها زوج را در حین ترک رستوران غافلگیر کردند
6- غیررسمی (informal)
- used to say in a joking or ironic way that something is not surprising at all برای گفتن چیزی به حالت شوخ طبعانه یا کنایه آمیز که به هیچ وجه متعجب کننده نیست
مثال:
- “She’s going to be late again.” “Surprise, surprise.” «او بازهم دیر خواهد کرد.» «عجب، عجب»
حتما دانلود کنید: 4 تا از بهترین مترجم های انگلیسی به فارسی
7- صفت (adjective)
یادتان باشد صفت در انگلیسی همیشه قبل از اسم میآید:
- not expected : causing a feeling of surprise غیر منتظره: چیزی که باعث احساس تعجب میشود
مثال:
- a surprise best seller/success موفقیت/کتاب پر فروش غیر منتظره
- She made a surprise announcement/appearance at the concert. او در کنسرت اعلان/حضور غیرمنتظره ای داشت
- I got a surprise call/visit from the governor. شهردار تماس/دیدار غیر منتظره ای با من داشت
- We threw him a surprise party. [=we secretly planned a party for him and did not tell him about it until he arrived] ما برای او مهمانی غیرمنتظره ای ترتیب دادیم. [=ما مخفیانه برای او مهمانی ترتیب دادیم و تا زمان ورودش چیزی به او نگفتیم]
دانلود کنید: دانلود متن های کوتاه انگلیسی و کاربردی
عبارات مشابه و بهتر برای تعجب
عبارت |
معنی |
Shock |
The definition of a shock is a sudden powerful disturbance, shake or blow. تعریف شوک عبارت است از یک اختلال، لرزش یا ضربه ناگهانی قوی. |
leave open-mouthed |
To amaze تعجب کردن |
Blow |
The act of striking or hitting. عمل زدن یا ضربه زدن |
Astonish |
The definition of astonish is to amaze someone. شگفت زده کردن کسی |
Astonishment |
The definition of astonishment refers to feeling dazzled or overwhelmed by something. احساس غرق شدن، خیره شدن یا حیرت کردن از چیزی |
Startle |
To surprise, frighten, or alarm suddenly or unexpectedly; esp., to cause to start, or move involuntarily, as from sudden fright. غافلگیر کردن، ترساندن یا هشدار ناگهانی یا غیرمنتظره؛ چیزی که باعث بروز یک حرکت غیر ارادی مثل ترس ناگهانی می شود |
Daze |
To stupefy with excess of light; with a blow, with cold, or with fear; to confuse; to benumb. مات کردن کسی با نور ضربه، سرما، یا ترس. سردرگم شدن؛ بی حس شدن |
Unexpected good fortune |
The cause of surprise دلیل شگفت زدگی |
Electrify |
To excite suddenly and violently, especially by something highly delightful or inspiriting; to thrill. ناگهانی و شدید هیجان زده شدن، به خصوص به وسیله ی چیزی بسیار شاد [لذت بخش] یا الهام بخش؛ هیجان زده شدن. |
Amaze |
The definition of amaze means to shock or surprise someone. به معنای شوکه یا متعجب کردن کسی است. (اصطلاحاً) به معنای با دقت کشف کردن؛ از خود درآوردن [ابداع کردن]؛ متوجه شدن؛ اختراع کردن است. |
Incredulous |
The definition of incredulous is feeling that something that is hard to believe. باورنکردنی بودن، چیزی که باورش سخت است |
Alarm |
To surprise with apprehension of danger; to fill with anxiety in regard to threatening evil; to excite with sudden fear. با دلهره از خطر شگفت زده شدن؛ گرفتن اضطراب شدیدی به خاطر شرارتی خطرناک؛ با ترس زیاد هیجان زده شدن |
Surprised |
Caused to feel surprise, amazement or wonder, or showing an emotion due to an unexpected event. احساس شگفتی، حیرت یا تعجب، یا در واکنش به اتفاقی غیر منتظره حسی [شبیه به احساسات مذکور] را ابراز کردن |
Ambush |
Ambush means to attack by surprise. به معنای حمله غافلگیرانه |
Awe |
To inspire awe in; fill with awe حیزت زده کردن؛ بسیار حیرت زده شدن. |
Waylay |
To lie in wait for and attack; ambush در کمین نشستن و حمله کردن؛ کمین کردن |
Thunderstruck رعد و برق زده |
Struck with amazement, terror, etc., as if by a thunderbolt متعجب و وحشتزده؛ انگار که شخص مورد اصابت صاعقه قرار گرفته است. |
Stupefied
مات و مبهوت |
astonish and shock. شگفت زده و شوکه |
something unexpected چیز غیر منتظره |
The cause of surprise
علت تعجب و شگفتی |
take-one-s-breath-away
بند آوردن نفس کسی |
To make a person feel emotionally moved in a pleasant way. باعث ایجاد حالت ناخوشایند در کسی شدن |
حتما دانلود کنید: دانلود ۵ مکالمه انگلیسی پرکاربرد در فرودگاه، هواپیما و هتل