در این مطلب همه اصطلاحات برای بیان طعم و مزه خوراکی ها از شور تا نمکی و دندون گیر تا خوشمزه و تند و شیرین و …. رو توضیح می دیم. بطور خلاصه باید گفت خوشمزه به انگلیسی میشه tasty (تِیستی) یا delicious (دِلِشِس) که معنی لذیذ هم همینه یا غیر رسمی و صمیمانه ش میشه yummy (یامی) خیلی خوشمزه هم همین ها میشن یا میتونین یه کلمه very بذارین اولشون یا so مثلا this food is very delicious این غذا خیلی خوشمزه است و خوشمزه ترین هم کافیه واژه most رو بذارین اول واژه های بالا. همراه باشید تا موارد کاربردی دیگه و مشابه رو یاد بگیرید.
14 روش تسلیت گفتن به انگلیسی، مخفف، پیام تسلیت و نکات
تعریف واژه tasty مثال ها کاربرد در جمله و مترادف ها
Things that taste great are tasty. You could describe your favorite foods, from doughnuts to baked ziti, as tasty.
چیز هایی که طعم خوبی دارند، خوشمزه هستند. شما می توانید غذا های مورد علاقه تان، از دونات گرفته تا زیتی پخته را خوشمزه توصیف کنید.
Tasty اساسا معنای Yummy یا Flavorful هم می دهد. به عنوان مثال، چیپس سیب زمینی و بستنی قیفی Tasty به حساب می آیند. این خوراکی ها لذید و اشتها آور هستند، اما لزوما شگفت انگیزترین غذایی نیستند که تا به حال خورده اید. Tasty، معنای دیگر کلمات”elegant” و “tasteful” است.
می خوای کل این سایت توی جیبت باشه؟ توی اپلیکیشن آموزشی چرب زبان، هرررر زبانی رو جوری یاد میگیری که تو هیچ کلاس آموزشی یا پک دیگه ای نه دیدی نه شنیدی! در کمترین زمان زبان مدنظرتو مثل بلبل حرف بزن!
pleasing to the sense of taste چیزی که از نظر چشایی خوشایند باشد
- a tasty morsel یک لقمه خوشمزه
در کنار این مطلب بخوانید: چگونه افراد مختلف را در زبان انگلیسی صدا بزنیم؟
برای ترجمه کلمه خوشمزه به انگلیسی و معادلهای آن مثل لذیذ، خیلی خوشمزه و موارد مشابه، میتوان از کلمات و عبارات مختلفی استفاده کرد که هر کدام در موقعیتهای خاصی مناسب هستند. در ادامه، این کلمات و عبارات را به طور کامل با توضیحات، ترجمه فارسی و مثالهای کاربردی توضیح میدهم و در پایان یک جدول خلاصه ارائه میکنم تا همه چیز مرتب و قابل فهم باشد.
کلمات و عبارات معادل خوشمزه در انگلیسی
1-Delicious
معنی: بسیار خوشمزه، لذیذ
توضیح: این کلمه رایجترین و پرکاربردترین واژه برای توصیف غذای خوشمزه است و در موقعیتهای مختلف، از غذاهای ساده تا پیچیده، استفاده میشود.
مثال:
- This cake is delicious. این کیک خوشمزه است
- The pasta was absolutely delicious. پاستا واقعاً خوشمزه بود
2-Tasty
معنی: خوشمزه، خوشطعم
توضیح: کلمهای رایج برای غذاهای روزمره و غیررسمی که طعم خوبی دارند.
مثال:
- The soup is very tasty. سوپ خیلی خوشمزه است
- I had a tasty sandwich for lunch. برای ناهار یک ساندویچ خوشمزه خوردم
دانلود کنید اینا رو چون گیرتون نمیاد: 100 درس صوتی آموزش مکالمات روزانه زبان
3-Yummy
معنی: خوشمزه، لذیذ
توضیح: بیشتر در مکالمات غیررسمی و دوستانه، بهویژه بین کودکان و نوجوانان، استفاده میشود.
مثال:
- The ice cream is so yummy! بستنی خیلی خوشمزه است
- That pizza looks yummy. آن پیتزا خوشمزه به نظر میرسد
4-Scrumptious
معنی: بسیار خوشمزه، لذیذ
توضیح: برای غذاهای باکیفیت و لذتبخش، معمولاً در موقعیتهای رسمیتر یا برای تأکید بیشتر به کار میرود.
مثال:
- The dinner was scrumptious. شام بسیار خوشمزه بود
- She made a scrumptious dessert. او یک دسر بسیار خوشمزه درست کرد
5-Delectable
معنی: لذیذ، خوشمزه
توضیح: در نوشتههای ادبی یا برای توصیف غذاهای باکیفیت بالا و لذیذ استفاده میشود و کمی رسمیتر است.
مثال:
- The chef prepared a delectable meal. سرآشپز یک غذای لذیذ آماده کرد
- The chocolate cake was delectable. کیک شکلاتی لذیذ بود
6-Mouth-watering
معنی: آبدهانریز، بسیار خوشمزه
توضیح: برای توصیف غذاهایی که ظاهر یا بوی آنها اشتها را تحریک میکند، مناسب است.
مثال:
- The smell of the mouth-watering barbecue filled the air. بوی کباب بسیار خوشمزه هوا را پر کرده بود
- The restaurant serves mouth-watering dishes. رستوران غذاهای بسیار خوشمزه سرو میکند
7-Appetizing
معنی: اشتهاآور، خوشمزه
توضیح: برای غذاهایی که ظاهر و بوی خوبی دارند و اشتها را برمیانگیزند، استفاده میشود.
مثال:
- The appetizing aroma of fresh bread was irresistible. بوی اشتهاآور نان تازه غیرقابل مقاومت بود
- The dish looked very appetizing. غذا خیلی اشتهاآور به نظر میرسید
8-Flavorful
معنی: پرطعم، خوشمزه
توضیح: برای غذاهایی با طعم غنی و پرمایه، مثل غذاهای پرادویه، به کار میرود.
مثال:
- The stew was very flavorful. خورشت خیلی پرطعم بود
- The sauce adds a flavorful touch to the dish. سس یک طعم پرمایه به غذا میدهد
9-Savory
معنی: خوشمزه، لذیذ برای غذاهای نمکی یا تند
توضیح: برای غذاهای غیرشیرین مثل غذاهای نمکی یا ادویهدار استفاده میشود.
مثال:
- The savory pie was a hit at the party. پای خوشمزه در مهمانی خیلی محبوب بود
- I prefer savory snacks over sweet ones. من میانوعدههای خوشمزه را به شیرینیها ترجیح میدهم
10-Succulent
معنی: آبدار و خوشمزه
توضیح: معمولاً برای گوشت یا میوههای آبدار و خوشمزه به کار میرود.
مثال:
- The steak was succulent and tender. استیک آبدار و نرم بود
- The peaches are succulent and sweet. هلوها آبدار و شیرین هستند
هوش مصنوعی رو یاد بگیر: آموزش 0 تا 100 یادگیری زبان با هوش مصنوعی
جدول خلاصه معادلهای خوشمزه
کلمه/عبارت | معنی | موقعیت استفاده |
Delicious | بسیار خوشمزه، لذیذ | رایجترین کلمه برای انواع غذاها |
Tasty | خوشمزه، خوشطعم | غذاهای روزمره و غیررسمی |
Yummy | خوشمزه، لذیذ | مکالمات غیررسمی، محبوب بین کودکان و نوجوانان |
Scrumptious | بسیار خوشمزه، لذیذ | غذاهای باکیفیت در موقعیتهای رسمیتر |
Delectable | لذیذ، خوشمزه | غذاهای لذیذ و باکیفیت، بیشتر در متون ادبی |
Mouth-watering | آبدهانریز | غذاهایی با ظاهر یا بوی اشتهاآور |
Appetizing | اشتهاآور، خوشمزه | غذاهایی با ظاهر و بوی جذاب |
Flavorful | پرطعم، خوشمزه | غذاهای با طعم غنی و پرمایه |
Savory | خوشمزه، لذیذ | غذاهای نمکی یا ادویهدار غیرشیرین |
Succulent | آبدار و خوشمزه | گوشت یا میوههای آبدار و خوشمزه |
نکات مهم برای استفاده
1-انتخاب کلمه مناسب:
- در موقعیتهای رسمی مثل رستورانهای شیک، از delectable یا scrumptious استفاده کنید.
- در مکالمات دوستانه و غیررسمی، yummy یا tasty کافی است.
2-تأکید بر ویژگیها:
- برای توصیف ظاهر و بو: mouth-watering و appetizing.
- برای توصیف طعم غنی: flavorful و savory.
- برای غذاهای آبدار: succulent.
3-استفاده در جمله:
میتوانید این کلمات را بهعنوان صفت قبل از اسم غذا یا در جمله به کار ببرید:
- This is a delicious soup. این یک سوپ خوشمزه است
- The soup is delicious. سوپ خوشمزه است
اینا رو بلد باشید: بهترین جملات انگلیسی برای شروع راحت مکالمه
مترادف ها و کلمات مرتبط (بیان طعم و مزه خوراکی ها)
اشتها آور Appetizing/ appetizing
نمکی Salty
دلپذیر، لذیذ Palatable
باب دندان Toothsome
شیرین Sweet
ترش Sour
با طعم سرکه ای acid-tasting
ترش مزه sour-tasting
چیزی که مزه شیرین و عطر خوبی دارد. Ambrosial/ ambrosian/ nectarous
حتما بخوانید: ضروری ترین اصطلاحات انگلیسی که باید بلد باشید
تلخ Bitter
مایل به تلخ، تند و تیز Bitterish/ sharp-tasting
تلخ و شیرین Bittersweet
کمی شیرین Semisweet
لذیذ، خوش طعم Dainty
لذیذ Delectable
گوارا، خوش مزه Delicious
شیرین Luscious
خوش طعم pleasant-tasting
دلپذیر scrumptious
خوشمزه، خوش طعم Flavorful/ Flavorous /Flavorsome /Flavourous /Sapid /saporous
طعم میوه ای Fruity
به کارتان می آید: 100 روش تعریف کردن از کسی به انگلیسی
پر طعم و بو full-bodied, racy, rich, robust
فلفلی Peppery
زنجبیلی Gingery
تند hot, spicy
دارای طعم انگور grapey, grapy
طعم ملایم (متضاد تند است) mild-tasting
تند و زننده Nippy
آجیلی nutlike, nutty
تند و بامزه piquant, savory, savoury, spicy, zesty
تند و تیز acrid, pungent
دودی smoky
هل/هل دادن به انگلیسی، کشیدن و فشار، هل سبز، خوراکی و …