دلتنگی

دلتنگی به انگلیسی، دلتنگتم، دلتنگ شدن و بقیه اصطلاحات مرتبط

گاما

دلتنگی برای کسی یا چیزی می شود to miss .اگر بخواهید بگویید دلم برایت تنگ شده (دلتنگتم) می گویید I miss you. ضمنا برای دلتنگ شدن از اصطلاح homesick (هُم سیک) هم استفاده میشه و دلتنگی در این حالت میشه homesickness. مثلا Homesickness is the feeling of emotional distress روش استفاده از این واژه در جمله هست که البته در این مطلب همه اصطلاحات دلتنگی، ساخت جمله با آن و نکات جالب را همراه با توضیحات کامل و نکات گرامری می آموزید.

فرم های مختلف این کلمه

شکل جمع یا plural (misses)، سوم شخص مفرد (3rd person singular)، حالت فعلی در زمان حال (misses)، وجه‌ وصفى‌ حال‌ یا همان حالت ingدار (missing)، زمان گذشته و وجه‌ وصفى‌ گذشته یا همان شکل سوم این کلمه در حالت فعلی (missed)

در کنار این مطلب بخوانید: چگونه افراد مختلف را در زبان انگلیسی صدا بزنیم؟ 

1- تعریف اول فعل miss

  • If you miss something, you fail to hit it, for example when you have thrown something at it or you have shot a bullet at it.

اگر چیزی را miss کنید، به این معناست که ضربه شما به آن چیز به خطا رفته است، مثلاً وقتی چیزی را به سمت آن پرتاب کرده باشید یا گلوله ای به آن شلیک کرده باشید، تیرتان خطا رفته است.

مثال:

 


English

می خوای کل این سایت توی جیبت باشه؟ توی اپلیکیشن آموزشی چرب زبان، هرررر زبانی رو جوری یاد میگیری که تو هیچ کلاس آموزشی یا پک دیگه ای نه دیدی نه شنیدی! در کمترین زمان زبان مدنظرتو مثل بلبل حرف بزن!


 

  • She hurled the ashtray across the room, narrowly missing my head. [VERB noun]

او زیرسیگاری را از آن طرف اتاق به این طرف پرتاب کرد که با فاصله بسیار کم از کنار سرم رد شد. [استفاده از یک اسم بعد از miss]

  • When I’d missed a few times, he suggested I rest the rifle on a rock to steady it. [VERB]

وقتی چند بار تیرم به خطا رفت، او به من پیشنهاد کرد که تفنگ را با گذاشتن روی یک سنگ ثابت کنم. [استفاده از miss به عنوان فعل، بدون اینکه اسمی بعد آن بیاید]

مترادف های فعل miss در این معنی:

  • fail to hit = به خطا رفتن ضربه
  • go wide of = به هدف نخوردن، به بیراهه رفتن
  • fall short of = ناکافی بودن
  • avoid = اجتناب کردن

در این حالت کلمه miss به عنوان اسم نیز استفاده می شود.

مثال:

  • After more misses, they finally put two arrows into the lion’s chest.    بعد از چندین بار دیگر به خطا زدن، بالاخره دو تیر به سینه شیر زدند

2- تعریف دوم فعل miss

  • In sport, if you miss a shot, you fail to get the ball in the goal, net, or hole.

در ورزش، اگر یک شوت را از دست بدهید (miss کنید)، به این معنا است که نتوانسته اید توپ را وارد دروازه، تور یا سوراخ کنید

مثال:

  • He scored four of the goals but missed a penalty. [VERB noun]

او چهار گل زد اما یک پنالتی را از دست داد. [استفاده از یک اسم بعد از miss] [همچنین بدون اینکه اسمی بعد از آن بیاید نیز کاربرد دارد]

مترادف های فعل miss در این معنی:

  • mishit = ضربه‌ بد
  • fail to score = امتیاز نگرفتن
  • fumble = توپ‌ را از دست‌ دادن‌
  • fluff = اشتباه‌ كردن‌، پرت‌ بودن‌

در این حالت کلمه miss به عنوان اسم نیز استفاده می شود.

مثال:

  • The striker was guilty of two glaring misses.    مهاجم به خاطر دو خطای فاحش مقصر بود

به کارتون میاد: 110 پیام انگلیسی عاشقانه زیبا  (آپدیت 2022)

3- تعریف سوم فعل miss

  • If you miss something, you fail to notice it.

اگر چیزی را miss کنید، یعنی متوجه آن نشده اید.

مثال:

  • From this vantage point he watched, his searching eye never missing a detail. [VERB noun]

از نقطه ای که او تماشا می کرد، چشم جست وجوگر او هرگز جزئیاتی را از دست نمی داد. [استفاده از یک اسم بعد از miss]

  • It’s the first thing you see as you come round the corner. You can’t miss it. [VERB noun]

آن اولین چیزی است که بعد از پیچ خواهید دید؛ امکان ندارد متوجه آن نشوید. [استفاده از یک اسم بعد از miss]

  • Sergeant Cobbins was an experienced officer and didn’t miss much. [VERB noun]

گروهبان کابینز افسر باتجربه ای بود و چیز چندانی از دید او به دور نمی ماند. [استفاده از یک اسم بعد از miss]

مترادف های فعل miss در این معنی:

  • fail to notice = متوجه چیزی نشدن
  • mistake = اشتباه کردن
  • overlook = چشم‌ پوشى‌ كردن‌
  • pass over = نادیده انگاشتن

4- تعریف چهارم فعل miss

  • If you miss the meaning or importance of something, you fail to understand or appreciate it.

اگر معنی یا اهمیت چیزی را miss کنید، یعنی اینکه آن را درک نکرده اید و نفهمیده اید.

مثال:

  • Tambov had slightly missed the point. [VERB noun]

تامبوف کمی از موضوع پرت بود. [استفاده از یک اسم بعد از miss]

  • She seems to have missed the joke. [VERB noun]

به نظر می رسد او این شوخی را نگرفته است. [استفاده از یک اسم بعد از miss]

مترادف های فعل miss در این معنی:

  • misunderstand = درست نفهمیدن، بد تعبیر کردن
  • fail to appreciate = درک نکردن

5- تعریف پنجم فعل miss

  • If you miss a chance or opportunity, you fail to take advantage of it.

اگر فرصت یا موقعتی را miss کنید، یعنی نتوانسته اید از آن بهره لازم را ببرید و آن فرصت را از دست داده اید.

مثال:

  • Williams knew that she had missed her chance of victory. [VERB noun]

ویلیامز می دانست که شانس پیروزی خود را از دست داده است. [استفاده از یک اسم بعد از miss]

  • It was too good an opportunity to miss. [VERB noun]

فرصت خیلی خوبی بود که نمی شد از دست داد. [استفاده از یک اسم بعد از miss]

کاربردی: رفیق به انگلیسی، روش کاربرد و عبارات بهتر

مترادف های فعل miss در این معنی:

  • pass up = رد كردن،‌ صرفنظر كردن‌
  • skip = از قلم انداختن
  • disregard = نادیده گرفتن
  • forego = چشم پوشی کردن، دست کشیدن از استفاده یا لذت بردن از (چیزی)

6- تعریف ششم فعل miss

  • If you miss someone who is no longer with you or who has died, you feel sad and wish that they were still with you.

اگر کسی که دیگر با شما نیست یا مرده است را miss کنید یعنی اینکه دلتنگ او شده اید، غمگین هستید و آرزو می کنید که کاش او هنوز پیش شما بود.

مثال:

  • Your mama and I are gonna miss you at Christmas. [VERB noun]

من و مادرت در کریسمس دلتنگت خواهیم شد. [استفاده از یک اسم بعد از miss]

  • He was a gentle, sensitive, lovable man who will be missed by a host of friends. [VERB noun]

او مردی مهربان، حساس و دوست داشتنی بود که موجب دلتنگی دوستان بسیاری خواهد شد. [استفاده از یک اسم بعد از miss]

مترادف های فعل miss در این معنی:

  • long for = اشتياق‌ چيزى‌ را داشتن،‌ آرزوى‌ چيزى‌ را داشتن‌
  • wish for = آرزوی چیزی را داشتن
  • yearn for = مشتاق بودن برای چیزی
  • want = خواستن چیزی

7- تعریف هفتم فعل miss

  • If you miss something, you feel sad because you no longer have it or are no longer doing or experiencing it.

وقتی چیزی را miss می کنید، یعنی اینکه چون دیگر آن را ندارید یا آن کار را انجام نمی دهید یا آن چیز تجربه نمی کنید، غمگین و دلتنگش هستید.

مثال:

  • I could happily move back into a flat if it wasn’t for the fact that I’d miss my garden. [VERB noun/verb-ing]

اگر مسئله این نبود که دلم برای باغم تنگ می شد، می توانستم با خوشحالی به یک آپارتمان نقل مکان کنم. [استفاده از یک اسم یا فعل ingدار بعد از miss]

  • He missed having good friends. [VERB noun/verb-ing]

دلش برای داشتن دوستان خوب تنگ شده بود. [استفاده از یک اسم یا فعل ingدار بعد از miss]

8- تعریف هشتم فعل miss

  • If you miss something such as a plane or train, you arrive too late to catch it.

اگر چیزی مانند هواپیما یا قطار را miss کنید، یعنی اینکه برای سوار شدن به آن خیلی دیر رسیده اید.

مثال:

  • I had already missed my flight, and the next one wasn’t until the following morning. [VERB noun]

من قبلش پروازم را از دست داده بودم و تا صبح روز بعد پرواز دیگری نبود. [استفاده از یک اسم بعد از miss]

  • He missed the last bus home. [VERB noun]

به آخرین اتوبوس به مقصد خانه نرسید. [استفاده از یک اسم بعد از miss]

مترادف های فعل miss در این معنی:

  • be late for = دیر رسیدن به چیزی
  • fail to catch or get = از دست دادن و نرسیدن به چیزی

9- تعریف نهم فعل miss

  • If you miss something such as a meeting or an activity, you do not go to it or take part in it.

اگر چیزی مانند جلسه یا فعالیتی را miss کنید، به این معنی است که به آن نرفته یا در آن شرکت نمی کنید.

  • It’s a pity Makku and I had to miss our lesson last week. [VERB noun]

حیف که ماکو و من مجبور شدیم درس هفته گذشته خود را از دست بدهیم. [استفاده از یک اسم بعد از miss]

  • You won’t be missing much on TV tonight apart from the usual repeats. [VERB noun]

به غیر از برنامه های تکراری معمولی، امشب چیز زیادی را در تلویزیون از دست نخواهید داد. [استفاده از یک اسم بعد از miss]

  • ‘Are you coming to the show?’—’I wouldn’t miss it for the world.’ [VERB noun]

“آیا برای دیدن نمایش می آیی؟” – “محاله که از دستش بدم.” [استفاده از یک اسم بعد از miss]

10-give sth a miss –  انتخاب نکردن (کاری) یا نرفتن (به جایی)

11- missing (گمشده‌، گم‌، ناپيدا، مفقود)، hit and miss (گاهى موفق وگاهى مغلوب)، near miss (نزديك‌ به‌ هدف‌)

12- to miss the boat از فرصت استفاده نکردن، فرصت را از دست دادن

13- not to miss a trick هیچ فرصتی را برای بهره بردن از دست ندادن

افعال عبارتی با فعل miss

  • miss out از قلم انداختن

به کارتان می آید: 100 روش تعریف کردن از کسی به انگلیسی

اینفوگرافی کاربردهای مختلف کلمه

اینفوگرافیک کلمه miss

سایر کاربردهای کلمه miss

1- برای خطاب قرار دادن خانمها

وقتی با خانم یا دختری مجرد صحبت می کنید یا به او اشاره می کنید، می توانید در مقابل نام او از Miss استفاده کنید. البته، بیشتر افراد استفاده از شکل مخفف «Ms» را ترجیح می دهند.

مثال:

  • It was nice talking to you, Miss Giroux.  صحبت کردن با شما خوب بود، خانم ژیرو
  • Miss Singleton didn’t call back, did she?  خانم سینگلتون تماس نگرفت، نه
  • The club was run by Miss Ivy Streeter.    این باشگاه توسط خانم آیوی استریتر اداره می شد

2- اسم قابل شمارش (COUNTABLE NOUN)

در برخی مدارس، کودکان، معلمان خانم را با عنوان Miss مورد خطاب قرار می دهند.

مثال:

  • ‘Chivers!’—’Yes, Miss?’

«چیورز!» -«بله، خانم؟»

کاربردی برای شما: عزیزم به انگلیسی (عشقم و عبارات عاشقانه مرتبط)

3- اسم خطابى‌ (برای خطاب قرار دادن افراد) (VOCATIVE NOUN)

گاهی زنان جوان را Miss خطاب می کنند.

مثال:

  • ‘I wouldn’t know about that, Miss,’ the woman said, backing away.

زن در حالی که به عقب می رفت، گفت: «من در آن مورد نمی دانم، خانم.»

4- اسم با کاربرد عنوان افراد (TITLE NOUN)

عنوان Miss در مقابل نام یک مکان یا منطقه برای اشاره به زن جوانی که در یک مسابقه به عنوان زیباترین زن آن مکان یا منطقه انتخاب شده است، استفاده می شود.

مثال:

  • …two former Miss Scotlands.

… دو دختر شایسته سابق اسکاتلند.

5- یک همسر (خانم) کامل، ایده آل یا مناسب (Miss Right)

در ادامه: جذاب به انگلیسی، روش استفاده

گوتا

حتما بخوانید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست