سرباز به انگلیسی میشه soldier اما اگه میخواین توی رزومه تون بنویسید که مثلا خدمت سربازی داشتین یا موارد مشابه بهتره از واژه military service استفاده کنید به معنی خدمت سربازی. در پاسور اما سرباز میشه jack (جَک) البته گاهی از knave (نِیو) هم استفاده میشه اما کمتر. سرباز ارتش میشه soldier of army و عشق سربازم میشه my soldier love و کهنه سرباز میشه Veteran (وِدِرِن). در این مطلب همه موارد لازم، نکات گرامری، روش استفاده در جمله و اصطلاحات مرتبط سرباز رو یاد می گیرین. آموزش تلفظ صحیح کلمات انگلیسی (10 ترفند یک بار برای همیشه) رو هم از دست ندین.
سرباز در زبان انگلیسی
a member of an army, especially one who is not an officer یکی از اعضای ارتش که افسر نیست
- They visited the graves of US soldiers killed in the First World War. آن ها بر سر مزار سربازان آمریکایی کشته شده در جنگ جهانی اول رفتند
- captured soldiers, sailors and airmen سربازان، ملوانان و هوانوردان اسیر شده
- soldiers in uniform سربازان لباس فرم پوش، لباس فرم به تَن
- soldiers on duty سربازان در حال انجام وظیفه، سربازان سرِ خدمت
- At least 19 people were killed when soldiers opened fire on a peaceful demonstration. هنگامی که سربازان به سمت افراد حاضر در تظاهرات مسالمت آمیز تیراندازی کردند، حداقل نوزده نفر کشته شدند
- Several coalition soldiers have been wounded. چندین سرباز ائتلاف زخمی شده اند
- Approximately 1,000 American soldiers died in the battle. تقریبا هزار سرباز آمریکایی در این نبرد کشته شدند
- That same day two soldiers from the same unit were killed. در همان روز دو سرباز از همان یگان کشته شدند
حتما دانلود کنید: 100 درس رایگان آموزش زبان انگلیسی
- At least 500 elite soldiers from the Parachute Regiment were yesterday sent in to the area. حداقل پانصد سرباز زبده از هنگ چتر نجات دیروز به منطقه اعزام شدند
- He wrote about his life as a British soldier stationed in Burma. او از زندگی اش به عنوان یک سرباز انگلیسی مستقر در برمه نوشت
- She helped a wounded Confederate soldier. او به یک سرباز مجروح متفق کمک کرد
- The area is guarded by Israeli soldiers. این منطقه توسط سربازان اسرائیلی محافظت می شود
- Boys are forced to become child soldiers. پسرها بالاجبار باید کودک سرباز شوند
- From a common foot soldier he rose to become one of the most honored military men of his time. او از یک سرباز پیاده معمولی به یکی از پر افتخارترین نظامیان دوره خودش تبدیل شد
- Enemy soldiers have human rights too. سربازان دشمن هم از حقوق انسانی برخوردارند
- He was deeply affected by the death of one of his fellow soldiers. او از مرگ یکی از هم رزمانش خیلی متاثر شد
- a monument to fallen soldiers مقبره سربازان کشته شده
- The academy trained soldiers and military engineers. آکادمی، سربازان و مهندسان نظامی را آموزش می داد
- He decided to enlist as a soldier. او تصمیم گرفت به عنوان سرباز ثبت نام کند
- He has led American soldiers into battle. او سربازان آمریکایی را برای نبرد فرماندهی کرده است
- Sharon has served as a soldier. شارون به عنوان سرباز خدمت کرده است
- The minister paid tribute to the brave soldiers who had lost their lives. وزیر به سربازان شجاعی که جانشان را از دست داده بودند ، ادای احترام کرد
- The number of active-duty soldiers has continued to rise. تعداد سربازان مشغول به خدمت هم چنان در حال افزایش است
- little boys playing soldiers پسر های کوچک در نقش سرباز بازی می کنند
ساعت به انگلیسی (آموزش کامل ساعت و زمان در انگلیسی)