پادشاه به انگلیسی می شود king و پادشاه قلبم میشود king of my heart (کینگ آف مای هارت) و پادشاه تنها میشه lonely king و پادشاه جهان میشه king of the world که در این مطلب تعریف واژه king کاربرد در جمله و اصطلاحات مرتبط رو یاد می گیرید.
تعاریف و اصطلاحات با واژه king
1-King: a man who rules a country because he is from a royal family مردی که بر یک کشور فرامانروایی می کند چون از یک خانواده سلطنتی است
king of پادشاهِ
- Henry VIII, King of England هنری هشتم، پادشاه انگلستان
- On 2 December Henry VI was crowned king دوم دسامبر، هنری ششم تاجگذاری کرد
ملکه به انگلیسی و تلفظ آن (ملکه من، ملکه غم، ملکه تنها)
2-the king of something کسی که به نظر بقیه، در یک کار بهترین است
می خوای کل این سایت توی جیبت باشه؟ توی اپلیکیشن آموزشی چرب زبان، هرررر زبانی رو جوری یاد میگیری که تو هیچ کلاس آموزشی یا پک دیگه ای نه دیدی نه شنیدی! در کمترین زمان زبان مدنظرتو مثل بلبل حرف بزن!
3-if you live like a king, feel like a king etc, you are very successful, happy, rich etc اگر مثل یک پادشاه زندگی و احساس پادشاهی کنید، شما بسیار موفق، شاد، ثروتمند و . . . هستید
- With her at my side, I felt like a king. با وجود او در کنارم، احساس پادشاهی می کردم
4-the most important piece in chess مهم ترین مهره در شطرنج
5- be king برجسته بودن، عالی بودن
6 -a king’s ransom مقدار بسیار زیادی پول
برای چت کردن: ۲۵۰ تا از کاربردی ترین اختصارات در انگلیسی مدرن
ترکیبات فعل ی با King
become king پادشاه شدن
- Prince Charles will become king when his mother, Queen Elizabeth, dies. پرنس چارلز وقتی مادرش ملکه الیزابت بمیرد ، پادشاه خواهد شد
depose a king از پادشاهی عزل شدن
- The Spanish king was deposed in 1931. پادشاه اسپانیا در سال هزار و نهصد و سی و یک از پادشاهی عزل شد
a king abdicates کناره گیری یا استعفا از پادشاهی
- It shocked the nation when the king abdicated. کناره گیری پادشاه از قدرت مردم را شوکه کرد
ما به انگلیسی (مال ما، همه ما، ما دوتا، خانه ما و عبارات مرتبط)
ترکیبات وصفی با King
the rightful king پادشاه مشروع
- The Duke of Gloucester claimed that he was the rightful king. دوک گلاستر ادعا کرد که او پادشاه بر حق است
the future king (=someone who will later be king) پادشاه بعدی
- She married the future king of France, Philip Augustus. او با پادشاه آینده فرانسه ، فیلیپ آگوستوس ازدواج کرد
او به انگلیسی (مال او، حرف او و روش جمله سازی)
عبارات
allegiance/loyalty to a king وفاداری به شاه
- They were fighting out of loyalty to their king. آن ها از روی وفاداری به شاه شان می جنگیدند
a king’s subjects رعیت پادشاه
- The new laws were very unpopular with the king’s subjects. قوانین جدید از نظر رعایای شاه بسیار ناخوشایند بود
حتما بلد باشید: 100 روش تعریف کردن از کسی به انگلیسی
مترادف ها
monarch پادشاه یا ملکه، فرمانروا
- The bishops were appointed by the monarch. اسقف ها را شاه منصوب می کرد
Ruler فردی مثل شاه که رسما فرمانروایی یک کشور و مردمش را بر عهده دارد
- the ruler of Babylonia فرمانروای بابل
- General Musharraf was the former military ruler of Pakistan. ژنرال مشرف ، فرمانروای ارتش سابق پاکستان بود
emperor امپراتور
- the Habsburg emperors of the 19th century امپراتور های هابسبورگ قرن نوزدهم
- Emperor Hirohito. امپراتور هیروهیتو
sovereign پادشاه یا ملکه، فرمانروا
- It was hoped that a meeting of the two sovereigns would ease tensions between the countries. جای امید بود که جلسه بین فرمانروایان تنش بین دو کشور را کم کند
برای عکس پروفایل تان: ۶۰ عکس آموزنده با متن انگلیسی