خرید کردن

عبارات و جملات خرید به زبان انگلیسی (100 تای رایج تر)

گاما

در این مطلب بیش از 100 عبارت و جمله انگلیسی بسیار کاربردی که موقع خرید در کشورهای مختلف به کارتان می آید را با ترجمه فارسی و مثال آموزش می دهیم.

عبارت های رایج خرید با مثال

مثال

تلفظ فارسی

عبارت

Have you got change to pay the swimming pool?

آیا برای پرداخت هزینه استخر پول ها رو عوض کردی؟

چِنج (سام) (some) change

مبادله پول (معاوضه ارز)

How many banknotes have you got?

چند تا اسکناس دارید؟

اِ بَنْک نوت/  اِ نوت/ اِ بیل A banknote / a note/ a bill

اسکناس

That’s a real bargain.

این یک حراج واقعی است.

اِ بارْگِن A bargain

حراج

What bids did you make?

در چه مزایده هایی شرکت کردید ؟

اِ بید A bid

مزایده

I need the bill to be refunded.

من باید قبضم را بپردازم.

اِ بیل A bill

صورت حساب / قبض

The billboards are huge.

بیلبوردها بزرگ هستند.

اِ بیلبورد A billboard

تابلوی تبلیغاتی

Children love brands nowadays.

این روزها بچه ها عاشق محصولات برند (برند ها) هستند.

اِ بْرَنْد A brand

برند

Carrier bags are always provided.

کیسه های خرید همیشه فراهم هستند.

اِ کُریِرْ بَگ A carrier bag

کیسه خرید

The cashier is so nice.

صندوقدار خیلی آدم خوبی است.

کَشییر A cashier

صندوق دار

Do you know the brand’s catchphrase?

آیا شعار تبلیغاتی این برند را می دانی؟

کَچ‌فِریْز/مادو A catchphrase / a motto

شعار تبلیغاتی

I usually shop in chains.

من معمولا در فروشگاه های زنجیره ای خرید می کنم.

چِیْن A chain

فروشگاه زنجیره ای

Where are the fitting rooms?

اتاق پرو کجا است؟

اِ چِنْجینْگ روم/ کلوک روم/ فیتینگ روم A changing room / cloakroom/ fitting room

اتاق پرو

How much do you charge for this?

برای این چقدر پرداخت کردید؟

اِ چارْج/ تو چارْج A charge/ to charge

پرداخت/ واریز کردن

I usually pay the doctor by check.

من معمولا هزینه دکتر را با چک پرداخت می کنم.

اِ چِک/  چِک A check/ cheque

چک

Clients should always be satisfied with what you sell.

مشتری ها باید همیشه از چیزی که می خرند، راضی باشند.

اِ کلایْنِت/ کاسْتُمِر A client/ customer

مشتری

How many coins have you got?

چند تا سکه دارید؟

اِ کویْن A coin

سکه

How many customers will you target?

هدف شما چه تعداد مصرف کننده است؟

اِ کانْسومِر A consumer

مصرف کننده

He loves shopping in the corner shop.

او عاشق خرید از مغازه های محله است.

اِ کُرْنِر شاپ A corner shop

مغازه سر کوچه/ محله

The cost of the product is too high.

قیمت این محصول خیلی زیاد است.

اِ کاسْت/ تو کاسْت A cost/ to cost

قیمت

Meet me at the counter.

من را کنار پیشخوان ببین (پیدا کن)

اِ کاوْنْتِر A counter

پیشخوان

We love using coupons when we shop.

ما عاشق این هستیم موقع خرید از کوپن های تخفیف استفاده کنیم.

اِ کوپان A coupon

کوپن / فیش تخفیف

They got such a good deal yesterday.

آنها دیروز معامله خوبی کردند.

اِ دیل A deal

معامله

The delivery was done on time.

تحویل به موقع انجام شد.

اِ دِلیوِری/ تو دِلیوِر A delivery/ to deliver

تحویل / تحویل دادن

Which department do you work for?

با کدام بخش کار دارید؟

اِ دِپارتْمِنْت A department

بخش / قسمت

Department stores are heaven.

فروشگاه های چند بخشی محشرند.

اِ دپارتْمِنْت سْتور A department store

فروشگاه چند بخشی/ بزرگ

He loves the new design of the product.

او عاشق طراحی جدید این محصول است.

اِ دیزایْن A design

طراحی

My parents love going to discount stores.

پدر و مادرم عاشق رفتن به فروشگاه های حراجی هستند.

دیسْ کاونْت اِسْتور/ پاونْدْ شاپ A discount store/ pound shop

فروشگاه ارزان فروشی / فروشگاه حراجی

They got a very good discount today.

آنها امروز کلی تخفیف گرفتند.

اِ دیسْ کاونْت/ تو دیسْ‌کاونْت A discount/ to discount

تخفیف/ تخفیف دادن

It is so different to shop at the flea market.

خرید از مغازه سمساری خیلی سخت است.

اِ فْلی مارْکِت A flea market

سمساری

Franchises are fun to shop in.

خرید در فروشگاه های فرنچایز جالب است.

فرَنْشایْز A franchise

نمایندگی / فروشگاه دارای حق امتیاز

The fur trader did an excellent job with my coat.

فروشنده خز کار فوق العاده ای با کت من کرد.

اِفور تْرِیْدِر A fur trader

تاجر خز

I love the gift he offered me.

من عاشق هدیه ای که او به من داد هستم.

اِ گیفْت/ پرِزِنْت A gift/ present

هدیه

How long does the guarantee last?

چقدر از مدت گارانتی گذشته است؟

اِ گِرِنْتی A guarantee

گارانتی/ ضمانت

Have you seen the company’s leaflet?

آیا بروشور شرکت را دیده اید؟

لیف‌لِت A leaflet

بروشور

She has all the loyalty cards of her favorite shops.

او تمام کارتهای اشتراک خرید های مورد علاقه اش را دارد.

اِ لویالْ تی کارْت A loyalty card

کارت اشتراک / کارت باشگاه مشتریان

I love shopping in malls.

من عاشق خرید در مال ها هستم.

اِ مالْ / شاپینْگ سِنْتِر A mall (US)/ shopping center (Bri)

مال / مرکز خرید

Market studies are capital in advertising.

بررسی بازار در تبلیغات نقش اساسی دارد.

اِ مارْکِت سْتادی A market study

بررسی بازار

This bag is a must-have product.

این کیف جز اقلام ضروری است.

اِ ماسْت- هَو پروداکْت A must-have product

کالای لازم

According to the poll, more and more clients shop there.

طبق آمار، مشتری های بیشتری هر روز از آن جا خرید می کنند.

اِی پُل A poll

نظرسنجی / برآورد

What is this purchase I can see on your account?

خریدتان چیست، آیا می توانم صورتحساب تان (رسید) را ببینم؟

اِ پِرچِس/ تو پِرْچِس A purchase/ to purchase

خرید/ خرید کردن

Did you get the receipt?

آیا شما رسید گرفتید؟

رِسیت A receipt

رسید

We love going to retail parks at the weekend.

ما عاشق این هستیم آخر هفته ها به بازار خرده فروشها برویم.

اِ ریتیل پارک A retail park

بازار خرده فروش ها

The retailer does good prices.

فروشنده قیمتهای خوبی ارائه می داد.

ای ریتِیلِر A retailer

خرده فروش

He was disappointed as this was a real rip-off!

او ناراحت شد زیرا حسابی سرش کلاه رفته بود.

اِ ریپ آف A rip-off

کلاه برداری

Can I get a sample to try it before buying it?

آیا می توانم قبل از خریدیک نمونه از آن را امتحان کنم؟

اِ سَمْپِل A sample

مدل

The shelf is full of books.

قفسه پر از کتاب است.

شِلْف A shelf

قفسه

The shop assistant was extremely helpful.

فروشنده خیلی کمک حال و مفید بود .

اِ شاپْ اِسیسْتِنْت A shop assistant

دستیار فروشنده / شاگرد فروشگاه

She nicely gave me a shopping basket.

او با خوشرویی یک سبد خرید به من داد.

اِ شاپینْگ بَسْکِت A shopping basket

سبد خرید

They love watching the shopping channel.

آنها عاشق تماشای شبکه خرید هستند.

اِ شاپینْگ چَنِل A shopping channel

کانال خرید/ شبکه بازار

The stock is huge.

موجودی محصول زیاد است.

اِ سْتاک A stock

موجودی کالا در انبار

Where is the storage room?

انبار کجاست؟

 اِ سْتورِیْج رووم A storage room

انبار

There is no more supply.

موجودی نداریم.

سِپْلای A supply/ to supply

موجودی/ عرضه کردن

Who is your main target?

منظور اصلی تان چیست؟

تارْگِت A target/ to target

منظور/ هدف قرار دادن

I’m waiting for you at the till.

من پای دخل منتظر شما هستم ( منتظرم حساب کنید )

اِ تیل A till

دخل

What was your turnover last year?

بازده پارسالتان چقدر بود؟

اِ تِرْن اُوِر A turnover

بازده/ عایدی

The wedge under the door is efficient.

گَوِه زیر در چیز به درد بخوری است.

اِ وِج A wedge

گوه/ بلوک مثلثی زیر در

The wholesaler sales in bulk.

عمده فروش به صورت عمده می فروشد.

هُلْ سِیْلِر A wholesaler

عمده فروش

This item is affordable so I’ll buy it.

این محصول مقرون به صرفه است، پس آن را می خرم.

اَفورْدِبِل Affordable

مقرون به صرفه

What is the amount of products you bought?

مجموع کالاهایی که خریدید ، چند تا است؟

اِنْ اِماونْت An amount

مجموع / تعداد

The electronic appliance I have broke down.

دستگاه الکترونیکی که خرایش کرده ام.

اِن اِپْلایِنْس An appliance

دستگاه

Auctions are quite exhilarating.

حراج خیلی نشاط آور است.

اِن آکْشِن An auction

حراج

How many items are you going to buy?

قصد دارید چند قلم جنس بخرید؟

اِنْ آیْتِم An item

قلم/ کالا

What offers can you make?

شما چه پیشنهادی می کنید؟

اِنْ آفِرْ/ تو آفِرْ An offer / to offer

پیشنهاد/ پیشنهاد دادن

They are fans of big brand names.

آن ها طرفدار برند های شناخته شده هستند.

بیگ برَنْدْ نیْمز Big brand names

برند های شناخته شده

Spinners are flooding the market.

بازارگردان ها ( از عرضه ) اشباع می کنند.

فلادینْگ دِ مارْکِت Flooding the market

اشباع بازار از عرضه که باعث کاهش نا مطلوب قیمت می شود

She fancies shopping in high street names.

او به خرید از فروشگاه های معروف علاقه دارد.

های سْتریْت نیْمز High street names

فروشگاه های معروف

Mink fur is my favorite.

خز سمور مورد علاقه من است.

مینْک فِر Mink fur

خز سمور

What are your opening hours?

ساعات کاری تان از کی تا کی است؟

اُپِنینگ آور Opening hours

ساعات کاری

This is too pricey for my budget.

این از بودجه من خیلی گرانتر است.

پرایْسی Pricey

گران

Second-hand shops are affordable.

فروشگاه های دست دوم فروشی مقرون به صرفه اند.

سِکِنْد-هَنْد Second-hand

دست دوم

She is such a shopaholic.

او معتاد به خرید است.

تو بی اِ شاپِهالیک To be a shopaholic

به خرید اعتیاد داشتن

We are on a tight budget this month.

ما این ماه د مضیقه مالی هستیم.

تو بی آن اِ تایْت بادْجِت To be on a tight budget

در مضیقه مالی بودن

Let’s browse before buying anything.

بیایید قبل از خرید ، چرخی در بازار بزنیم.

تو بی برواز To browse

چرخیدن در بازار

It directly caught my eye.

آن چیز چشمم را گرفت.

تو کَچ دِ آی To catch the eye

توجه به چیزی جلب شدن

I won’t buy it as it costs an arm and a leg.

من آن را نمی خرم زیرا خیلی گران است.

تو کاسْت اَن آرم اِند اِ لِگ To cost an arm and a leg

خیلی گران

We were so deceived by the quality of the product.

از نظر کیفیت محصول سرمان کلاه رفت.

تو دیوایْس To deceive

فریب دادن

We do the grocery shopping every week.

ما هر هفته برای منزل خرید می کنیم.

تو دو دِ گروسِری شاپینْگ To do the grocery shopping

خرید خوار و بار برای منزل

He got into debt last month.

او ماه قبل بدهکار بود.

تو گِت اینْتو دِبْت To get into debt

بدهکار بودن

They gave him the hard sell but it didn’t work.

آنها او را مجبور به خرید کردند، اما جواب نداد.

تو گیو سام‌‌وان دِ هارْد سِل To give someone the hard sell

مجبور به خرید کردن

How about going on a shopping spree?

در مورد خرید بیش از حد چطور؟

تو گو آن اِ شاپینگ سْپری To go on a shopping spree

ولخرجی/ خرید بیش از حد نیاز

She decided to indulge in some retail therapy.

او تصمیم گرفت برای بهتر شدن حالش، کمی خریدتراپی کند.

تو اینْدالْج این سام ریتِل ثراپی To indulge in some retail therapy

خرید تراپی

We’ve nipped to stores.

ما فروشگاه ها سر زده ایم.

تو نیپ تو To nip to

به فروشگاهی سر زدن

I’m so proud as I picked up a bargain yesterday.

من خیلی به خودم افتخار می کنم ، زیرا دیروز یک چیز ارزان خریدم.

تو پیک آپ بارگِیْن To pick up a bargain

شکار جنس ارزان

She was refunded last month.

پول ماه قبل پس داده شد.

تو ریفانْد To refund

پس دادن پول

Can I return the item I bought yesterday?

آیا می توانم جنسی که دیروز خریدم را پس بیاورم؟

تو ریتِرْن To return

پس دادن کالا

He runs up a credit card bill.

او در حساب کارت اعتباری اش بدهکار شد.

تو ران آپ کرِدیت کارْد بیل To run up a credit card bill

بدهکار شدن روی کارت اعتباری

Let’s shop around and make up our mind then.

بیایید از چند جا قیمت بگیریم ، بعد تصمیم نهایی را بگیریم.

تو شاپ اِرونْد To shop around

قیمت گرفتن از چند مغازه

یک نمونه ویدیوی مربوط به خرید

 

3 دسته عبارات بسیار رایج دیگر

حتما بخوانید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست