کلمات انگلیسی اعضای بدن نه تنها برای توصیف بدن انسان به زبان انگلیسی، بلکه در بسیاری از عبارات اصطلاحی و عامیانه هم کاربرد دارند. شما حتی اگر از این اصطلاحات عامیانه هم استفاده نمی کنید، باز هم باید بدانید که چه طور قسمت های مختلف بدن را در زندگی روزمره تان نام ببرید.
این راهنما به شما نشان می دهد که چه طور تمام قسمت های بدن انسان؛ از بالا به پایین و همین طور قسمت های داخلی بدن تان را نام ببرید. پس با ما همراه باشید.
چرا باید اعضای بدن را به زبان انگلیسی بدانیم؟
یادگیری نام قسمت های مختلف بدن به زبان انگلیسی می تواند برای موقعیت های مختلف به کارتان بیاید. بیایید نگاهی به چند مورد از آن ها بیندازیم.
1-توصیف خود یا افراد دیگر: برای توصیف ظاهر کسی، به کلماتی مثل Face (صورت)، Hair (مو)، Eyes (چشم) و غیره نیاز دارید.
می خوای کل این سایت توی جیبت باشه؟ توی اپلیکیشن آموزشی چرب زبان، هرررر زبانی رو جوری یاد میگیری که تو هیچ کلاس آموزشی یا پک دیگه ای نه دیدی نه شنیدی! در کمترین زمان زبان مدنظرتو مثل بلبل حرف بزن!
2- درک اصطلاح و عبارات رایج: در زبان انگلیسی از اعضای بدن در بسیاری از اصطلاحات و عبارات رایج هم استفاده می شود! عباراتی مثل Sweet teeth (دندان شیری)، Cold shoulder (شانه سرد) یا Itchy feet (پای بی قرار) تقریبا هر روز در انگلیسی استفاده می شود. دانستن آناتومی درک این عبارات را آسان تر می کند.
3- مراجعه به پزشک: اگر مشکلات سلامتی، صدمات یا درد را تجربه میکنید، احتمالا باید به پزشک مراجعه کنید. دانستن قسمت های مختلف بدن به زبان انگلیسی به شما کمک می کند تا علائم تان را با پزشک تان در میان بگذارید و از مشکلات بزرگ تر جلوگیری کنید.
بسیار کاربردی: ۲۰ تا از پرکاربردترین حرکات بدن در زبان انگلیسی
چه طور به انگلیسی بدن را توصیف کنیم؟
بگذارید اول با اصلی ترین کلمه یعنی Body شروع کنیم.
Body (اسم): بدن / کل ساختار فیزیکی که یک شخص یا حیوان را تشکیل می دهد و شامل استخوان، گوشت و اندام ها است.
ما معمولا از کلمه “Body ” با صفت هایی استفاده می کنیم که آن را توصیف می کنند. به طور مثال:
- She has a fantastic body thanks to her workout routine. او به لطف برنامه تمرینی اش بدن فوق العاده ای دارد
- His muscular body felt weak because of the virus. بدن عضلانی او به دلیل ویروس ضعیف شده بود
- The hard part is to keep your body fit after you have stopped playing sports. قسمت سختش این است که بدن تان را بعد از ترک ورزش حفظ کنید
اعضای بدن به انگلیسی
سر و کتف
Hair: مو – رشته های نخ مانندی که از پوست و به خصوص روی سر فرد رشد می کنند.
- Your brother pulled my hair really hard, and now my head hurts! برادرت موهایم را خیلی محکم کشید و الان سرم درد می کند
Head : سر – بالاترین قسمت بدن انسان که شامل مغز ، دهان و اندام های حسی است.
- I accidentally walked into the door and hit my head really hard! It feels sore now. ناگهان از در وارد شدم و سرم به شدت به در خورد! الان درد می کند
Forehead : پیشانی – قسمتی از صورت که بالای ابرو ها قرار دارد.
- I have a lot of spots on my forehead , because I eat too many sugary sweets. من جوش های زیادی روی پیشانی ام دارم، چون شیرینی زیاد می خورم
Eyebrow : ابرو – مویی که بالای حدقه چشم فرد رشد می کند.
- He raised his eyebrow in a questioning gesture. او ابرو هایش را به حالت سوالی بالا انداخت
Eyelash : مژه – مو های انحنادار کوتاهی که روی لبه پلک فرد رشد می کنند و از چشم ها در برابر ذرات گرد و غبار محافظت می کنند.
- My eyelashes are falling out from using too much mascara ! مژه هایم در اثر استفاده زیاد از ریمل می ریزند
Eyeled: پلک – چین های بالایی و پایینی پوست که در صورت بسته شدن چشم را می پوشاند.
- My eyelids feel very heavy ; I am so sleepy, that I cannot keep my eyes open any longer … احساس می کنم پلک هایم خیلی سنگین است. آن قدر خوابم می آید که دیگر نمی توانم چشمانم را باز نگه دارم
Eye : چشم – اندام های گرد و کروی در سر که به کمک آن ها می بینیم. این قسمت معمولا در حیوانات پلک دار بادامی شکل است.
- My cat is blind in one eye. یک چشم گربه من چشم نابینا اس
Cheek : گونه / لپ – اندامی در هر طرف صورت که زیر چشم قرار دارد.
- Ouch ! I just bit the inside of my cheek by chewing my food too fast. آخ! من با جویدن خیلی سریع غذا، داخل لپم را گاز گرفتم
Jaw: فک – ساختار استخوانی بالا و پایین که هنگام صحبت کردن یا غذا خوردن حرکت می کند و چارچوب دهان را تشکیل می دهد و دندان ها را در بر می گیرد.
- I have a stiff jaw because someone punched my face yesterday. فکم سفت شده چون دیروز یکی به صورتم مشت زد
Nose : بینی – قسمتی که در بالای دهان قرار دارد و سوراخ هایی دارد که برای تنفس و بوییدن استفاده می شود.
- Last week, two burglars stole my wallet and phone, then punched me in my face and broke my nose, because I tried to stop them! هفته گذشته دو سارق کیف و گوشی من را دزدیدند، بعد با مشت به صورتم زدند و بینی ام را شکستند، چون سعی کردم جلویشان را بگیرم
Nostril: سوراخ بینی – دو دهانه مجرای بینی که هوا را وارد ریه های شما می کند و به شما امکان می دهد تا بو بکشید.
- There is blood coming out of my nostrils and I’m not sure why! از سوراخ های بینی ام خون می آید و نمی دانم چرا
Lips: لب ها – دو قسمت گوشتی که لبه های بالایی و پایینی ورودی دهان را تشکیل می دهند.
- My lips are very dry because I feel thirsty. Can I have some water please? لب هایم خیلی خشک شده چون احساس تشنگی می کنم. ممکن است مقداری آب به من بدهید
Tooth: دندان (مفرد) / Teethدندان (جمع) – ساختار های سخت پوشیده شده با مینای دندان در فک اکثر مهره داران که برای گاز گرفتن و جویدن استفاده می شود.
- I cracked my tooth on a hard nut! I need to visit a dentist. دندانم را با آجیل سفت شکستم! باید به دندانپزشک مراجعه کنید
Tongue: زبان – اندام ماهیچه ای گوشتی در دهان پستانداران که برای چشیدن، لیسیدن ، بلعیدن و (در انسان) صحبت کردن استفاده می شود.
- I bit down on my tongue while eating French fries, and now it is bleeding! موقع خوردن سیب زمینی سرخ کرده زبانم را گاز گرفتم و الان خون ریزی دارد
حتما بخوانید: آموزش همه ۹۰ اصطلاح انگلیسی برای رنگ ها
Mouth: دهان – دهانه ای در قسمت تحتانی صورت انسان که توسط لب ها احاطه شده است و از طریق آن غذا وارد بدن می شود و سخن و صدا های دیگر از آن خارج می شود.
- I ate some very spicy food and now my mouth is burning! کمی غذای خیلی تند خوردم الان دهانم می سوزد
Chin: چانه – قسمت بیرون زده صورت در زیر دهان که در امتداد فک پایین قرار دارد.
- I have a big mosquito bite on my chin. من جای نیش یک پشه بزرگ روی چانه ام دارم
Throat : گلو – مجرایی که از پشت دهان شخص یا حیوان به معده یا ریه ها منتهی می شود.
- I have a sore throat and cannot swallow food properly. من گلو درد دارم و نمی توانم غذا را به درستی قورت بدهم
Face : صورت – قسمت جلویی سر فرد، از پیشانی تا چانه.
- You should wash your face thoroughly with soap every day. شما باید هر روز صورت تان را کاملا با صابون شستشو دهید
Neck: گردن – قسمتی از بدن فرد که سر را به بقیه بدن وصل می کند.
- I was wearing a necklace around my neck this morning and now it’s gone! I think I lost it in the park… من امروز صبح یک گردنبند به گردنم انداخته بودم و حالا نیست! فکر کنم در پارک گمش کردم
Shoulder: کتف – مفصل فوقانی بازوی انسان و بخشی از بدن که بین بازو و گردن قرار دارد.
- I think I broke my shoulder while exercising . It hurts to move my arm! فکر کنم موقع ورزش کتفم شکست. با تکان دادن، دستم درد می کند
بازو و دست ها
Fingernail: ناخن – قسمت سخت مسطح روی سطح بالایی نوک هر انگشت.
- I got my finger stuck in the door and my fingernail broke. انگشتم به در گیر کرد و ناخنم شکست
Finger: انگشت – هر یک از چهار قسمت باریک مفصلی که به هر دو دست متصل هستند.
- I accidentally cut my finger while chopping vegetables در حین خرد کردن سبزی ناگهان انگشتم را بریدم
Thumb: انگشت شست – اولین انگشت کوتاه و ضخیم دست انسان که پایین تر و جدا از چهار عدد دیگر قرار دارد.
- He pricked my thumb with a needle. با سوزن انگشت شستم را زخمی کرد
Palm: کف دست – سطح داخلی دست بین مچ دست و انگشتان.
- He held the spider in the palm of his hand. عنکبوت را در کف دستش گرفت
Hand: دست – قسمت انتهایی دست فرد در آن طرف مچ قرار دارد و شامل کف دست ، انگشتان و شست است.
- He held my hand tightly all the way to the station. او دستم را تا ایستگاه محکم گرفت
Wrist: مچ – مفصلی که دست را به ساعد وصل می کند.
- I broke my wrist playing badminton last week. هفته گذشته در بازیِ بدمینتون مچ دستم شکست
Forearm: ساعد – بخشی از بازوی شخص که از آرنج تا مچ امتداد دارد.
- My forearms feel sore after rock climbing today! امروز بعد از صخره نوردی ساعدم درد می کند
Elbow: آرنج – مفصل بین ساعد و بازو.
- He rammed his elbow into my ribs! آرنجش را به دنده هایم زد
Upper arm: بازو – قسمتی از بازو که بین آرنج و شانه ها است.
- My upper arms are sore after that tug-of-war game! بعد از آن بازی طناب کشی بالای دستم درد می کند
Arm: دست – هر کدام از دو اندام فوقانی بدن انسان که از شانه تا کف دست امتداد دارد.
- She held her newborn baby in her arms for the first time. او برای اولین بار نوزادش را بغل گرفت
تنه یا نیم تنه (Trunk / Torso)
Chest: سینه – سطح جلویی بدن فرد که بین گردن و شکم قرار دارد.
- My chest hurts a lot every time I cough. هر بار که سرفه می کنم سینه ام خیلی درد می گیرد
Stomach: معده – اندام داخلی که بیشتر هضم غذا در آن انجام می شود.
- I feel sick in my stomach; I think I ate too much cake! در شکمم احساس ناراحتی می کنم، فکر کنم خیلی کیک خوردم
Back: پشت – قسمت پشتی بدن انسان از شانه ها تا باسن.
- If you don’t do sit-ups properly, you could injure your back. اگر دراز و نشست را به درستی انجام ندهید، ممکن است به پشت تان آسیب برسانید
Waist: کمر – قسمتی از بدن انسان که در زیر سینه و بالای باسن قرار گرفته است .
- That dress really shows off your lovely waist. آن لباس واقعا کمر زیبایت را نشان می دهد
Abdomen: شکم – قسمتی از بدن که شامل اندام های گوارشی است. در انسان توسط دیافراگم و لگن مهار می شود.
- She felt a sharp pain in her abdomen every time she moved. هر بار که حرکت می کرد، درد شدیدی در شکمش احساس می کرد
Hips: لگن – برآمدگی لگن و استخوان بالای ران در هر طرف بدن انسان.
- Women generally have wider hips than men. زنان معمولا باسن پهن تری نسبت به مردان دارند
Bottom: باسن – دو قسمت گوشتی گرد که قسمت پشتی تنه انسان را تشکیل می دهند.
- He slipped on the icy road and fell flat on his bottom. روی جاده یخی لیز خورد و با نشیمن روی زمین افتاد
ران و پاها
Leg: پا – هر یک از اندام هایی که شخص یا حیوان روی آن راه می رود و می ایستد.
- I broke my leg in a motorbike accident. در تصادف با موتور پایم شکست
Thigh: ران – قسمتی از پای انسان که بین لگن و زانو است.
- My thighs are very sore after running that marathon! ران من بعد از دویدن در آن ماراتن خیلی درد می کند
Knee: زانو – مفصل بین ران و ساق پا در انسان.
- I damaged my left knee while playing football last week. هفته گذشته در حین بازی فوتبال به زانوی چپم آسیب زدم
Calf: ساق پا – قسمت گوشتی پشت پای یک فرد که پایین تر از زانو است.
- I have very strong calf muscles because I run a lot. من عضلات ساق پای بسیار قوی دارم چون زیاد می دوم
Shin: قلم پا – جلوی ساق که پایین زانو قرار دارد.
- She kicked me on my shin with her pointy high heeled shoes! با کفش های پاشنه بلندش به قلم پایش لگد زد
Ankle: مچ پا – مفصلی که پا را به ساق متصل می کند.
- I twisted my ankle yesterday; it is still really swollen. دیروز مچ پایم را پیچاندم، هنوز واقعا متورم است
Heel: پاشنه – قسمت پشتی پا که زیر مچ قرار دارد.
- I accidentally stepped on some broken glass, and I think there is still a tiny piece stuck in my heel. من به طور تصادفی روی چند شیشه شکسته پا گذاشتم، و فکر می کنم که هنوز یک تکه کوچک در پاشنه پایم گیر کرده است
Foot: پا (مفرد) / Feet پاها (جمع) – اندام تحتانی ساق پا، زیر مچ پا، که شخص روی آن می ایستد یا راه می رود.
- My feet feel squashed; these shoes are too tight for me. احساس می کنم که پاهایم فشرده شده اند. این کفش ها برایم خیلی تنگ هستند
Toe: انگشت پا – هر یک از پنج انگشت پای انسان.
- He cut his big toe on a sharp stone. انگشت شست پایش را با یک سنگ تیز برید
Toenail: ناخن پا – ناخن نوک هر انگشت پا.
- I need to cut my toenails ; they are so long now! باید ناخن های پایم را کوتاه کنم . جدیدا خیلی بلند شده اند
حتما بخوانید: آموزش همه اصطلاحات انگلیسی با اعضای بدن +معنی
سایر کلمات مربوط به بدن
Blood: خون – مایع قرمز رنگی که در شریان ها و وریدهای انسان می چرخد و اکسیژن را به بافت های بدن می رساند و دی اکسید کربن را از آن ها می گیرد.
- I donate blood every year to help other people. من هر سال برای کمک به دیگران خون اهدا می کنم
Bone : استخوان – قطعات سخت و سفید رنگ که اسکلت انسان را تشکیل می دهد.
- I am very lucky that I survived the accident, and didn’t break any bones! من خیلی خوش شانس هستم که از تصادف جان سالم به در بردم و هیچ کدام از استخوان هایم نشکست
Muscle: عضله – رشته یا دسته ای از بافت های فیبری که توانایی انقباض، ایجاد حرکت در قسمت هایی از بدن یا حفظ موقعیت آن را دارد.
- I think I might have pulled a muscle in my leg from running too much. فکر می کنم که ممکن است عضله پایم به خاطر دویدن زیاد کشیده شده باشد
Skin: پوست – لایه نازکی از بافت که پوشش طبیعی بیرونی بدن فرد را تشکیل می دهد .
- My skin is sunburnt because I fell asleep on the beach yesterday! پوستم آفتاب سوخته شده چون دیروز در ساحل خوابم برد
Left: چپ – سمت یا قسمتی از بدن انسان که در سمت غرب قرار دارد.
- I can’t see clearly in my left eye. با چشم چپم درست نمی بینم
Right : راست – سمت یا قسمتی از بدن انسان که در شرق قرار دارد.
- My right-hand thumb is swollen because a bee stung me! شست دست راستم ورم کرده است ؛ چون زنبور مرا نیش زد
Joint: مفصل – بافتی در بدن که در آن دو قسمت از اسکلت به هم متصل می شوند.
- My joints have been aching since I ran the London Marathon. از وقتی که در ماراتن لندن دویدم مفاصلم درد می کنند
حتما بخوانید: ۲۰ تا از پرکاربردترین حرکات بدن در زبان انگلیسی