منشی

منشی به انگلیسی (دفتر و شرکت و اداره و عبارات مرتبط)

گاما

منشی به انگلیسی میشه secretary (سِکرِتِری) دفتر میشه office شرکت هم میشه company و اداره هم همون office میشه اما در انگلیسی چند نکته کاربردی هست که باید یاد بگیرید. ضمنا همه اصطلاحات و عبارات مرتبط و کاربردی شرکت، دفتر و محل کار رو یاد می گیرید. دختر به انگلیسی، فرزند دختر، دختر تنها، دختر قوی و بقیه عبارات رو هم در کنار این مطلب پیشنهاد می کنیم.

درباره واژه Secretary

1-one employed to handle correspondence and manage routine and detail work for a superior   فردی که برای انجام مکاتبات و مدیریت کار های همیشگی و خرده ‌کاری ‌ها برای یک مافوق استخدام می‌ شود

2-A: an officer of a business concern who may keep records of directors’ and stockholders’ meetings and of stock ownership and transfer and help supervise the company’s legal interests   کارمند یک شرکت تجاری که می ‌تواند سوابق جلسات مدیران و صاحبان سهام و مالکیت سهام و انتقال آن را در جایی ثبت کرده و در رسیدگی بر منافع قانونی شرکت کمک کند

B: an officer of an organization or society responsible for its records and correspondence   کارمند یک سازمان یا شرکت که مسئول مدارک و مکاتبات آن است

 


English

می خوای کل این سایت توی جیبت باشه؟ توی اپلیکیشن آموزشی چرب زبان، هرررر زبانی رو جوری یاد میگیری که تو هیچ کلاس آموزشی یا پک دیگه ای نه دیدی نه شنیدی! در کمترین زمان زبان مدنظرتو مثل بلبل حرف بزن!


 

3-an officer of state who superintends a government administrative department   یکی از مسئولین دولت که سرپرستی یک اداره دولتی را بر عهده دارد/ وزیر

  • the secretary of labor   وزیر کار

مترادف ‌های Secretary و واژه های مرتبط

  • clerk   منشی، دفتردار
  • register   منشی، دبیر
  • scribe   منشی ،کاتب

اگر واژه های زبان رو فراموش می کنی بخون: یادگیری لغات انگلیسی بدون فراموشی (۳ تکنیک موثر)

مثال هایی با منشی

  • You can set up an appointment with my secretary.   می ‌توانید از منشی ‌ام وقت بگیرید
  • He works as a legal secretary.   او به عنوان منشی حقوقی کار می ‌کند
  • He was the club’s secretary.   او منشی باشگاه بود
  • He is a junior secretary at the embassy.   او منشی تازه‌ استخدام ‌شده سفارت است
  • The program has been accredited by the education secretary in Mexico and serves children ages 3 to 15, Rebellón says   ربلون می‌ گوید: این برنامه آموزشی توسط وزیر آموزش مکزیک تأیید شده و مناسب کودکان سه تا پانزده ساله است
  • By winter 2018, Benz had taken a job as an assistant secretary for public affairs at the Department of Housing and Urban Development, writing speeches for then-Secretary Ben Carson.   تا زمستان دو هزار و هجده، بنز به عنوان منشی دستیار برای امور همگانی در وزارت مسکن و شهرسازی مشغول به کار شد و برای بن کارسون، وزیر وقت، سخنرانی می‌ نوشت
  • Alejandro Mayorkas, the homeland security secretary, said that easing the laws was necessary to expedite construction of sections of a border wall in South Texas, where thousands of migrants have been crossing the Rio Grande daily to reach U.S. soil.    الهاندرو مایورکاس، وزیر امنیت داخلی گفت که تسهیل قوانین برای تسریع ساخت بخش‌ هایی از دیوار مرزی در جنوب تگزاس که روزانه هزاران مهاجر از ریو گراند از آن جا عبور می‌ کنند تا به خاک ایالات متحده برسند، ضروری است
  • Malaika Raza, the general secretary of the human rights wing of the Pakistan Peoples Party, argues that the state’s response toward asylum-seekers should be rooted in compassion.   ملایکا رازا، دبیر کل بخش حقوق بشر حزب خلق پاکستان معتقد است که واکنش دولت به پناه جویان باید توام با هم دردی و شفقت باشد
  • The school secretary doubles as a bus driver and a vegetable grower offers horseshoe repair.   منشی مدرسه به عنوان یک راننده اتوبوس و یک سبزی کار هم مشغول به کار است. (منبع)

منشی به انگلیسی

دانلود کنید یکبار برای همیشه: آموزش گرامر زبان انگلیسی از صفر تا صد

اصطلاحات کاربردی شرکت، دفتر و اداره

Term

اصطلاح

Meaning

معنی

accounts department

واحد حسابداری

department responsible for administering a company’s financial affairs- also accounting department

بخش مرتبط با امور مالی شرکت که به آن Accounting Department هم می‌ گویند.

A.G.M.

مجمع عمومی سالانه

For all billing enquiries, please contact our accounts department.

A.G.M جایی است که سهام داران گزارش سالانه عملکرد و استراتژی شرکت را دریافت می‌ کنند.

board of directors

هیئت مدیره

group of people chosen to establish policy for and control a company.

گروهی از افراد که برای سیاست‌ گذاری و کنترل یک شرکت انتخاب شده ‌اند.

chairman

رئیس

person who heads a board of directors; head of a company- also chairperson; chair of the board (COB).

شخصی که رئیس هیئت مدیره و رئیس یک شرکت است. به این شخص COB هم می‌ گویند.

Director

member of a board of directors

عضو هیئت مدیره

executive officer

مدیر اجرایی

person managing the affairs of a corporation.

شخصی که مدیریت امور یک شرکت را بر عهده دارد.

Headquarters

اداره مرکزی

a company’s principal or main office or centre of control

دفتر اصلی یا مرکز کنترل یک شرکت

Manager

مدیر

person responsible for day-to-day running of a business or company department; executive officer

فردی که مسئولیت اداره روزانه یک کسب و کار یا شرکت را بر عهده دارد. در واقع همان Executive Officer در زبان آمریکایی است.

managing director

مدیر عامل

senior director under the chairman responsible for day-to-day management.

مدیر ارشدی که مدیریت روزانه کار های شرکت را بر عهده دارد.

marketing department

بخش بازاریابی

department that manages branding, promotion, advertising, packaging, pricing etc of products.

بخشی که در آن برندینگ، پروموشن ، تبلیغات، بسته ‌بندی، قیمت ‌گذاری و هر کاری که به محصولات مرتبط می ‌شود، انجام خواهد شد.

Organisation chart

نمودار یا چارت سازمانی

a table or plan showing a company’s structure graphically.

جدول یا نموداری که ساختار شرکت را به صورت گرافیکی نشان می ‌دهد.

personnel department

بخش کارگزینی

department responsible for recruitment and welfare of staff or employees.

بخشی که مسئول استخدام و اعطای تسهیلات رفاهی به کارکنان یا کارمندان شرکت است.

president

رئیس

the highest executive officer of a company; head of a company.

بالاترین مدیر اجرایی و در واقع رئیس یک شرکت را گویند.

production department

بخش تولید

department responsible for the manufacture, creation or crafting of products.

بخشی که مسئول تولید، ایجاد یا ساخت محصولات است.

purchasing department

بخش خرید

department responsible for finding and buying everything a company needs.

بخشی که مسئول پیدا کردن و خرید تمام چیز هایی است که یک شرکت نیاز دارد.

R & D department

بخش تحقیق و توسعه

department responsible for inventing new products or improving existing products.

بخشی که مسئول اختراع محصولات جدید یا بهبود محصولات موجود است.

Reception

پذیرش

the place where visitors and clients report on arrival at a company.

محلی که در آن مراجعین و مشتریان ورودشان به یک شرکت را اعلام می ‌کنند.

sales department

بخش فروش

department responsible for finding customers and making sales.

بخشی که مسئول پیدا کردن مشتریان و فروش است.

Shareholder سهام‌دار
vice president

نائب رئیس

any of several executive officers, each responsible for a separate division- also VP (abbr).

هر یک از چندین مدیران اجرایی که هر کدام مسئول یک بخش جداگانه هستند. مخفف آن VP است.

یک بار برای همیشه شغل ها رو یاد بگیر: انواع شغل ها به انگلیسی (و جملات  مرتبط)

حتما بخوانید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست