دختر خاله پسر خاله

دختر خاله/دخترعمه/دخترعمو به انگلیسی (اصطلاحات خانوادگی)

گاما

در زبان انگلیسی هم به دختر خاله هم دختر عمه هم دختر عمو میگن cousin (کازِن) که کمی گیج کننده هم هست قبول دارم! کاش همه واژه ها این شکلی بودن. در این مطلب همه عبارات و اصطلاحات مربوط، روش استفاده در جمله و نکات کاربردی رو آموزش می دیم.

اطلاعات بیشتر درباره Cousin جمله و واژه های مرتبط

  • Cousin: پسر عمو، دختر عمو، پسر دایی، دختر دایی، پسر خاله، دختر خاله، پسر عمه، دختر عمه
  • تلفظ انگلیسی: /kʌz.ənˈ/
  • تلفظ آمریکایی: /kʌz.ənˈ/
  • نوع کلمه: اسم قابل شمارش (countable noun)

حتما بلد باشید: 100 روش تعریف کردن از کسی به انگلیسی

تعریف cousin به انگلیسی

A child of a person’s aunt or uncle, or, more generally, a distant (= not close) relation.   فرزند خاله، عمه، عمو یا دایی و یا به طور کلی فامیل دور

مثال:

1-My brother’s wife and I both had babies around the same time, so the cousins are very close in age.

 


English

می خوای کل این سایت توی جیبت باشه؟ توی اپلیکیشن آموزشی چرب زبان، هرررر زبانی رو جوری یاد میگیری که تو هیچ کلاس آموزشی یا پک دیگه ای نه دیدی نه شنیدی! در کمترین زمان زبان مدنظرتو مثل بلبل حرف بزن!


 

1- من و همسر برادرم تقریبا در یک زمان بچه دار شدیم، برای همین پسر/دختر عمه ها و پسر/دختر داییها از لحاظ سنی خیلی به هم نزدیکند

2- I have five cousins on my mother’s side and three on my father’s side.

2- من پنج پسر خاله/ دختر خاله و سه پسر عمو/ دختر عمو دارم

کیوت به انگلیسی، دختر و پسر کیوت و 15 روش کیوت بودن

لغات و اصطلاحات خانوادگی به همراه مثال

خویشاوند، اقوام

همه اقوام من هر سال برای دور همی خانوادگی جمع می شوند.

Relative

All my relatives gather every year for a family reunion.

خانواده گسترده، خانواده ای که اعضایش به بیشتر از دو نسل متعلق باشند.

او خانواده خیلی گسترده ای دارد.

extended family

He has a very large extended family.

خویشاوند، فامیل

او یکی از فامیلهای دور اوست، ولی نسبتش را دقیقا یادم نمی آید.

Relation

She is a distant relation of his, though I don’t quite remember how.

خویشاوند، هم خون

او به خویشاوندانش وفادار ماند.

Kin

He remained true to his kin.

فامیل مادری یا پدری، از سمت مادر یا پدر

من از طرف مادرم دختر خاله/ پسرخاله، دختر دایی/ پسر دایی دارم.

mother’s/father’s side (of the family)

I have aunts and uncles on my mother’s side of the family.

خویشاوند نسبی، خویشاوند هم خون

شما دو نفر فامیل خونی هم هستید یا به واسطه ازدواج فامیل شدید؟

blood relation/relative

Are you two blood relatives or related by marriage?

مادر شوهر

مادر شوهر من آشپز فوق العاده ای است.

mother-in-law

My mother-in-law is a wonderful cook.

شوهر خواهر، برادر زن، برادر شوهر، باجناق

خواهرم و شوهر خواهرم ما را برای کریسمس دعوت کرده اند.

brother-in-law

My sister and my brother-in-law

have invited us for Christmas.

خواهر شوهر، خواهر زن، زن برادر، جاری

او خواهرته یا خواهر شوهرت؟

sister-in-law

Is she your sister or your sister-in-law?

خاله، عمه

با اینکه مادرم سالها پیش فوت کرده، اما خاله ام هر سال برایم کارت تولد می فرستد.

Aunt

My aunt still sends me birthday cards though my mother passed away years ago.

دایی، عمو

من چندتا دایی دارم.

Uncle

I have uncles on my mother’s side of the family.

عمو/ دایی پدر و مادر

پدر و مادر من چهار عمو/ دایی دارند، ولی فقط دوتایشان هنوز زنده اند.

great-uncle

I have four great-uncles, but only two still living.

خاله/ عمه پدر و مادر

آخر هفته به دیدن خاله/ عمه پدر و مادر می رویم.

great-aunt

We’re going to visit your great-aunt at the weekend.

برادرزاده مونث، خواهرزاده مونث

برادرزاده/ خواهرزاده من امروز پنج ساله می شود.

Niece

My niece is turning five today!

برادرزاده مذکر، خواهرزاده مذکر

برادرزاده/ خواهرزاده ام دارد می آید تا چند روزی پیش ما بماند.

Nephew

My nephew is coming to stay with us for a few days.

والد بیولوژیکی

من خیلی شبیه والدین بیولوژیکی خودم هستم.

biological parent

I have a strong resemblance to my biological-parent.

پدر خوانده/ مادر خوانده، پدر و مادر ناتنی

ما به والدین ناتنی توصیه های محرمانه ای درباره برقراری روابط خوب با فرزندان ناتنی نوجوانشان ارائه می دهیم.

step-parent

We offer confidential advice to step-parents on creating good relationships with their teenage stepchildren.

مادر خوانده، نامادری

در این داستان یک نامادری شرور شوهرش را علیه تنها پسرش برمی انگیزد.

Stepmother

In this story an evil stepmother turns her husband against his only son.

پدر خوانده، ناپدری

ناپدری من همیشه بچه های خودش را به من ترجیح می دهد.

Stepfather

My stepdad always favors his kids over me.

عمه و خاله به انگلیسی، دخترخاله و عمه، نفس عمه و 12 حقیقت

حتما بخوانید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست
تیکت جدید