در این مطلب پس از گشت و گذاری یک هفته ای، همه داستان های کوتاه انگلیسی ساده با ترجمه فارسی را از سرتاسر اینترنت برای تان گلچین کرده ایم. بعد از آن نیز چندین داستان صوتی و رمان را می توانید به رایگان دانلود نمایید.
داستان های کوتاه
۱- Emily’s Secret راز امیلی
Emily is 8 years old. She lives in a big house. She has a huge room. She has many toys and she has a lot of friends. But Emily is not happy. She has a secret.
امیلی ۸ سال سن دارد. او در یک خانه بزرگ زندگی میکند. او یک اتاق خیلی بزرگ دارد. او اسباب بازیها و دوستان زیادی دارد. اما امیلی شاد نیست. او یک راز دارد.
She doesn’t want to tell anyone about her secret. She feels embarrassed. The problem is that if nobody knows about it, there is no one that can help her.
می خوای کل این سایت توی جیبت باشه؟ توی اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی چرب زبان، انگلیسی رو جوری یاد میگیری که تو هیچ کلاس آموزشی یا پک دیگه ای نه دیدی نه شنیدی! در کمترین زمان انگلیسی مثل بلبل حرف بزن!
او نمیخواهد به در مورد رازش به کسی بگوید. او احساس شرمساری میکند. مشکل این است که اگر کسی )هم( در این مورد بداند، هیچ کس نمیتواند به او کمک کند.
حتما دانلود کنید: دانلود ۵۰ متن کوتاه انگلیسی با ترجمه فارسی
Emily doesn’t write her homework. When there is an exam – she gets sick. She doesn’t tell anyone, but the truth is she can’t read and write. Emily doesn’t remember the letters of the alphabet.
امیلی تکلیف مدرسهاش را نمینویسد. وقتی یک امتحان دارد، او مریض میشود. او به هیچ کس .نمیگوید، اما واقعیت این است که او نمیتواند بخواند و بنویسد. امیلی حروف الفبا را به یاد نمیآورد
One day, Emily’s teacher finds out. She sees that Emily can’t write on the board. She calls her after class and asks her to tell the truth. Emily says, “It is true. I don’t know how to read and write”. The teacher listens to her. She wants to help Emily. She tells her, “That’s ok. You can read and write if we practice together”.
یک روز معلم امیلی میفهمد. او میبیند که امیلی نمیتواند روی تخته بنویسد. او امیلی را بعد از کلاس صدامیزند و از او میخواهد حقیقت را به او بگوید. امیلی می گوید “این درست است. من نمیدانم چطور بخوانم و بنویسم.” معلم به او گوش میکند. او میخواهد به امیلی کمک کند. او به امیلی میگوید “مشکلی نیست. تو میتوانی بخوانی و بنویسی، اگر ما با هم تمرین کنیم”.
So Emily and her teacher meet every day after class. They practice together. Emily works hard. Now she knows how to read and write.
پس امیلی و معلمش هر روز بعد از کلاس )همدیگر را( ملاقات میکنند. آنها با هم تمرین میکنند. امیلی .به سختی کار میکند. حالا او میداند چگونه بخواند و بنویسد
۲- A Surprise from Australia سوپرایزی از استرالیا
The school ends and Erica quickly puts her books in the bag and runs out of the class.
مدرسه تمام میشود و اریکا به سرعت کتابهایش را توی کیفش میگذارد و از کلاس بیرون میدود.
Today is a special day. Erica is very excited. She runs home and thinks about her uncle. She spoke with him on the phone a week ago. He returns from Australia, and he brings a special surprise with him! .
امروز یک روز ویژه است. اریکا خیلی هیجان زده است. او به خانه میدود و در مورد عمویش فکر میکند او با عمویش یک هفته پیش تلفنی صحبت کرده است. او از استرالیا برمیگردد، و او با خود یک چیز غافلگیر کننده میآورد.
Erica is very happy. She thinks about the surprise that he brings.
اریکا بسیار خوشحال است. او در مورد چیز غافلگیر کنندهای که او (عمویش) میآورد فکر میکند.
“Maybe he brings a surfboard? That is fun! I can learn how to surf!”, “Maybe he brings Australian nuts? Oh, I can eat nuts all day!”, “Or maybe he brings a kangaroo? That is not good. I don’t have a place in my room for a kangaroo…”
“شاید او یک تخته موج سواری میآورد؟ این سرگرم کننده است! من میتوانم یاد بگیرم چگونه موج سواری کنم.”، “شاید او خشکبار (مغز) استرالیایی بیاورد؟ اوه، من میتوانم تمام روز خشکبار بخورم.”، “یا شاید او یک کانگرو بیاورد؟ این خوب نیست. من جایی در اتاقم برای یک کانگرو ندارم…”
Erica finally arrives home. Her parents are there, and her uncle is there! She is very happy to see him. They hug and she jumps up and down.
اریکا سرانجام به خانه میرسد. والدینش آنجا هستند، و عمویش (هم) آنجاست! او از دیدنش خیلی خوشحال است. آنها (همدیگر را) بغل می کنند و او بالا و پایین می پرد.
می توانید هم اینک کتاب ۱۰۰ داستان کوتاه انگلیسی مبتدی تا پیشرفته را از فروشگاه خریداری کنید. اطلاعات بیشتر
“Uncle, uncle,” she calls, “what special surprise do you have for me from Australia?”
“عمو، عمو” او فریاد صدا میزند، “چه سورپرایز خاصی برای من از استرالیا آورده ای؟”
“Well,” her uncle smiles and answers, “I have for you an Australian aunt!”
“.خب” عموی او لبخند میزند و جواب میدهد، “من برای تو یک زن عموی استرالیایی آوردم”
۳- Anniversary Day سالگرد ازدواج
Chloe and Kevin enjoy going out to Italian restaurants. They love to eat pasta, share a dessert, and have espresso.
کلویی و کوین از رفتن به رستورانهای ایتالیایی لذت میبرند. آنها عاشق خوردن پاستا، تقسیم کردن دسر و اسپرسو خوردن هستند.
Chloe and Kevin’s anniversary is coming up. Kevin wants to plan a night out at an Italian restaurant in town. He calls a restaurant to make a reservation but they have no tables available. He calls another restaurant, but they have no availability either.
سالگرد ازدواج کلویی و کلوین نزدیک است. کوین قصد دارد یک شب بیرون رفتن در یک رستوران ایتالیایی در شهر را برنامه ریزی کند. او به یک رستوران زنگ میزند تا میز رزرو کند اما آنها هیچ میز خالی ندارند. او به یک رستوران دیگر زنگ میزند اما آنها هم هیچ جای خالی ندارند.
Kevin thinks and paces around the house. He knows that Chloe loves Italian food more than anything else. He knows that nothing makes her happier. But the only two Italian places in town are too busy.
کوین فکر میکند و در خانه قدم میزند. او میداند که کلویی غذای ایتالیایی را بیشتر از هر چیز دیگری دوست دارد. او میداند که هیچ چیز او را خوشحالتر نمیکند. اما هر دو رستوران ایتالیایی در شهر شلوغ هستند و جای خالی ندارند.
Kevin has an idea. What if he cooks Chloe a homemade Italian meal? Kevin pictures it: he puts down a fancy tablecloth, lights some candles, and plays romantic Italian music. Chloe loves when Kevin makes an effort.
کوین ایده ای دارد. چطور است که او برای کلویی یک وعده غذای خانگی ایتالیایی درست کند؟ کوین این موضوع را تصور میکند: او یک رومیزی شیک پهن می کند، چند شمع روشن میکند، و موسیقی عاشقانه ایتالیایی پخش میکند. کلویی عاشق زمانی است که کوین برای شاد کردنش تلاش میکند.
There’s only one thing. Kevin isn’t a good cook. In fact, Kevin is a terrible cook. When he tries to make breakfast he burns the eggs, when he tries to make lunch he screws up the salad, when he tries to make dinner even the neighbors smell how bad it is.
فقط یک مشکلی وجود دارد. کوین آشپز خوبی نیست. راستش، کوین آشپز افتضاحی است. وقتی او سعی میکند صبحانه درست کند تخم مرغ را میسوزاند، وقتی سعی میکند ناهار درست کند سالاد را خراب میکند، وقتی سعی میکند شام درست کند حتی همسایهها هم بوی بد غذایش را متوجهمیشوند.
Kevin has another idea: if he calls up one of the restaurants before Chloe gets home and orders take-out, he can serve that food instead of his bad cooking!
ایده ی دیگری به ذهن کوین می رسد: اگر قبل از اینکه کلویی به خانه برسد، به یکی از رستوران ها زنگ بزند و غذای بیرون بر سفارش دهد، میتواند آن غذا را به جای آشپزی بد خودش برای کلویی سرو کند.
The day arrives. Chloe is still at work while Kevin orders the food, picks it up, and brings it back home. As he lays down the place settings, lights the candles and puts the music on, Chloe walks in. “Happy Anniversary!” Kevin tells Chloe. He shows off their romantic dinner setting, smiling.
روز موعود فرا میرسد. کلویی هنوز سر کار است وقتی کوین غذا را سفارش میدهد، دنبال غذا میرود ،و آن را به خانه میآورد. وقتی او میز را میچیند، شمعها را روشن میکند و موسیقی را پخش میکند ،کلویی به خانه میآید. کوین به کلویی میگوید:« سالگرد ازدواجمان مبارک!» او لبخندزنان میز عاشقانه شان را به کلویی نشان می دهد.
Chloe looks confused. “Our anniversary is tomorrow, Kevin.” Kevin pauses, looks at the calendar and realizes she’s right. He looks back at her. “I guess it’s always good to practice!” he says.
کلویی گیج شده است. “سالگرد ازدواج ما فرداست، کوین.” کوین مکث میکند، به تقویم نگاه میکند و متوجه میشود که کلویی راست میگوید. او بر میگردد و به کلویی نگاه میکند. او میگوید: “فکر کنم همیشه تمرین کردن کار خوبی است!”
۴- Act like the Others همرنگ جماعت شو
Jack and Lydia are on holiday in France with their friends, Mike and Anna. Mike loves to visit historical buildings. Jack agrees to sightsee some historical buildings with him.
جک و لیدیا تعطیلات را همراه با دوستانشان مایک و آنا در فرانسه به سر میبرند. مایک عاشق بازدید کردن از ساختمانهای تاریخی است. جک موافقت میکند تا همراه با مایک به دیدن چند ساختمان تاریخی برود.
Lydia and Anna decide to shop in the city. “See you boys when we get back!” the girls shout.
لیدیا و آنا تصمیم میگیرند تا در شهر خرید کنند. دخترها داد میزنند: “وقتی برگشتیم شما پسرها را “!میبینیم
In the village Jack and Mike see a beautiful old church, but when they enter the church, a service is already in progress. “Shh! Just sit quietly, so that we don’t stand out. And act like the others!” Mike whispers.
در روستا، جک و مایک یک کلیسای قدیمی زیبا را میبینند اما وقتی وارد کلیسا میشوند، میبینند که یک مراسم در حال برگزاری است. مایک در گوشی میگوید:« هیس! فقط آرام بنشین تا کسی متوجه ما »!نشود. و مثل بقیه رفتار کن
کتاب صوتی دانلود کنید: ۴ کتاب صوتی-داستانی برتر برای تقویت زبان
Since they don’t really know French, Jack and Mike quietly sit down. During the service, they stand, kneel and sit to follow what the rest of the crowd do.
چون جک و مایک فرانسوی خوب بلد نیستند آرام یک جا مینشینند. طی مراسم، آنها بلند میشوند زانو میزنند و مینشینند تا هرکاری که جمعیت انجام میدهند را تقلید کنند.
“I hope we blend in and don’t look like tourists!” Mike tells Jack.
“.مایک به جک می گوید: “امیدوارم قاطی جمعیت شویم و شبیه گردشگرها نباشیم.
At one point, the priest makes an announcement and the man who sits next to Jack and Mike stands up. “We should stand up, too!” Jack whispers to Mike. So, Jack and Mike stand up with the man. Suddenly, all the people burst into laughter!
یک بار کشیش کسی را صدا میزند و مردی که کنار جک و مایک نشسته است بلند میشود. جک در گوش مایک میگوید: “ما هم باید بلند شویم!” پس جک و مایک همراه مرد بلند میشوند. ناگهان ، !همه ی آدمها شروع به خندیدن میکنند.
After the service, Jack and Mike approach the priest, who speaks English. “What’s so funny?” Jack asks. With a smile on his face the priest says, “Well boys, there is a new baby born, and it’s tradition to ask the father to stand up.”
بعد از مراسم، جک و مایک پیش کشیش که انگلیسی صحبت میکرد، رفتند. جک پرسید: “چه چیز خیلی خندهدار بود؟” کشیش با لبخندی بر لب گفت: “خب پسرها، یک نوزاد متولد شده و رسم این است “.که از پدر خواسته شود تا بلند شود و بایستد.
Jack and Mike look at each other and Mike shakes his head. He smiles and says, “I guess we should understand what people do before we act like the others!”
جک و مایک به همدیگر نگاه کردند و مایک سرش را تکان داد. او لبخند زد و گفت: “فکر کنم بهتر باشد “.تا قبل از اینکه شکل مردم عمل کنیم اول بفهمیم آنها چه میکنند.
در کنار این مطلب دانلود کنید: با این ۱۱ داستان فوق العاده انگلیسی، هم بخندید و هم زبانتان را تقویت کنید
دانلود همه داستان ها
این 3 پی دی اف داستان کوتاه کنید
دانلود رایگان PDF کتاب ۸ داستان کوتاه انگلیسی (با ترجمه فارسی-سطح مبتدی)
دانلود رایگان PDF کتاب داستان های کوتاه انگلیسی (با ترجمه فارسی)
دانلود رایگان PDF کتاب یک داستان کوتاه انگلیسی استاندارد (با فایل صوتی و بدون ترجمه فارسی)
در ادامه دانلود کنید: دانلود اپلیکیشن اندروید کتاب های صوتی انگلیسی
62 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید
سلام ممنون از این داستان های خیلی خوب
بسیاااااار عالیییی👍🏻
فکر کنم داستان اول پاراگراف دوم درست معنی نشده if nobody knows about it : یعنی اگر هیچ کس بدونه که میشه اگه کسی ندونه there is no one that can help her : کسی نیست که کمکش کنه. با توجه به آخر داستان که معلم متوجه مشکل میشه و کمکش میکنه پس فکر کنم ترجمه اش این باشه.
اگه جمله مثبت باشه nobody هر کس معنی میشه
Nobody به معنی هیچکس هست و اگر بعدش فعل میاد فعل منفی میشه
Nobody knows=کسی نمیدونه
هرکس:any body
Nobody اشتباه معنی شده
سلام بعد nobodyگفتین فعل منفی میشه میشه منفی شو بنویسی مثلا know با
سرگرم کننده و غافلگیر ی داستانها خوب بودن .
عالی و مفید بود ممنون.
خیلی خوب
مرسی از داستان های زیبا و زیرنویس آنها
داستان اول :مشکل اینه که اگه کسی ندونه،(طبیعتا)کسی هم نمیتونه بهش کمک کنه.
The problem is that if nobody knows about it,there is no one that can help her.
خيلي خوب بود ممنونم متن هاي ساده و واقعا پركاربرد
متن بسيار ساده همراه با نكات كليدي و پركاربرد در روزمره
Useful
👍nice
عالی
خیلی عالی بود من کل داستان هاش رو خوندم ولی به نظرم همرنگ جماعت شو خیلی بهتره.
ولی در کل عالی بود.
واقعا مفید بود و از وقتی که براش گذاشتم لذت بردم ; داستان ها به مراتب سخت ترشدن و حاوی کلمات پرکاربردزبان انگلیسی بودن نهایت سپاس را دارم << زنده باد ایران
بسیار عالیه کاش صدا هم داشت تا تلفظها را هم یاد بگیریم خیلی ممنون
خیلی خوب بود من برای مقاله ازش استفاده کردم🤩
ممنونم
داستان های بسیار عالی بودند و من از انها در دفتر خودم نوشتم
مــــــــــــــرسے
Thanks alot 🙏
این بسیار خوب کتاب است
That was so cool book
اشتباه نوشتی باید بگی این کتاب بسیار خوب است
was نباید بیاد میشه That cool book
بسیار عالی ولی نوشته کردین ۱۰۰ داستان اینجا فقط ۴ داستان است
باز هم تشکر عالی بود همه
بسیار عالی و مفید
ممنونم
عالی بود ❤
Thanks for wright the beautifull story
thanks for your beautiful story
من فعلا این ۴ تا رو خوندم و خیلی برام آموزنده بود
ولی برای بقیه یه پیشنهاد دارم و اونم اینکه حتما هر کلمهای نمیدونستن تو دیکشنری معنیش رو ببینن و به معنایی که زیرش نوشته اکتفا نکنن چون اولا اینجا تلفظ کلمات رو ننوشته و ثانیا خیلی جا ها مضمون ترجمه رو نوشته
برای مثال
burst into laughter
یعنی ترکیدن از خنده
که اینجا ترجمه شده شروع کردن به خندیدن
واقعا عالی بود کلی لغات جدید و پر کار برد🥀
I agree
عالی بود
واقعا زحمت میکشین
این روش کمک میکنه تا روانتر صحبت کنیم
خدای بزرگ پشت وپناهتون
عالی بود
واقعا زحمت میکشین
این روش کمک میکنه تا خوب صحبت کنیم
خیلی عالی و مفید بود❤️و بنظرم یادگیری زبان در قالب داستان خیلی میتونه جذاب باشه
واقعا عالی بود ممنونم
Ok don’t matter it don’t clear exact
واقعا ستودنی است که با این همه تلاش در جهت ارتقای فرهنگ و سطح دانش جامعه میکنید و آن هم بدون هیچ چشم داشت ، درود بر شما
واقعا لذت بردم🙏🇦🇫
They are good story for everybody
I think this story good
You can read an enjoy
واقعا خداخیرتون بدههههه
خیلی زیبا و پند آمیز
بسیار عالی. سپاس از لطف و سخاوتتون
وری وری عالی وری وری تنکیو گاییس🌷🌷🌷
بسیارعالی بود. ممنون و سپاسگذارم
با عرض ادب و احترام خدمت با دانش و فنون زبان انگلیسی و سلام و خسته نباشید سپاس از شما بزرگوران بسیار عالی و ممنونم
خیلی عالی و دل چشم بود
تازه
خیلی تقویت می کرد
ممنون از داستان آخری خیلی خوشم اومد عالی بود
Yeahh! nobody use as an indefinite pronoun in a way sentence it used in the positive sentence but negative in meaning
بسیار خوب داستان های خوبی بو
ممنون بابت سطح بندی مناسب و استفاده از کلمات مناسب سطح مبتدی
thanks for all
درود. عالی بود. تشکر از لطف شما
سلام.سایت عالیه.یه سوال…داستانهای کوتاه به همراه ترجمه وفایل صوتی ندارین؟
داخل سایت هست سرچ کنید
داستان ها عالی بودند
من خیلی لذت بردم
ممنون🙏🙏🙏